اخبار بروجرد

شهر پُر دار و درختم ووریرد!/ به بهانه وقوع آتش‌سوزی در باغ‌ها و مزارع حاشیه بلوار بهشت

محمد گودرزی (ا. فرهیخته) – بروجرد، شهری است آباد و بلده‌ای است خجسته، آبش گوارا و هوایش سازگار! ( زین‌العابدین شیروانی).

به گفته اهل فن، درختان و فضاهای سبز داخل یا پیرامون شهر، مانند ریه‌های تنفسی ساکنان عمل می‌کنند و وارد آمدن هر گونه آسیب عمدی یا سهوی به آنها مشکلات زیست‌محیطی متعددی را برای ادامه زندگی ساکنان فراهم می‌آورد. از این روست که در همین تهران بزرگ و کلان‌شهر اصفهان، به رغم قرار گرفتن در منطقه‌ای نیمه‌خشک و حاشیه کویر، سالانه مبالغ هنگفتی صرف احداث و نگهداری فضاهای سبز می‌شود.

اما حکایت «ریه‌های تنفسی» شهر ما، حکایتی بسیار تلخ و تأسف‌بار است؛ شهری که روزگاری نه چندان دور «شهر سبز حضرت سلیمان» و «دارالسرور ایران» لقب داشت و شهره آفاق و انفس بود، همچون بسیاری دیگر از شهرهای خوش آب و هوای کشور -به سرعت برق- به سمت بیابانی شدن پیش می‌رود! هرچند تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین، یک تهدید اصلی برای مناطق سبز ایران و بروجرد شناخته می‌شود، روشن است که «عوامل انسانی» به ویژه به کار نبستن یک برنامه علمی و جامع در توسعه شهر، در تخریب باغ‌ها و مزارع درون و پیرامون بافت شهری بروجرد بیشترین تأثیر را داشته است. 

تکیه دیده ور

اینک سخن گفت از قهوه‌خانه چمن، سیف‌اللهی، باغ رازانی، باغ الماسیه، باغ علی‌جان، باغ خیرخواه، باغ شترخواب، باغ شماعی، دشت لاله، جو ماشاء و خیلی دیگر از باغ‌های درون بافت شهری بروجرد، حتی برای پیران و سالخوردگان هم جنبه نوستالژی ندارد و گویی همگی به فراموشخانه تاریخ سپرده شده‌اند! سهل است، نسل امروزی از باغ و چشمه بیرجندی، باغ فاضل، باغ روضه‌خوان‌ها، باغ امینی، باغ افشار، باغ نکویی، نظام‌آباد، بیشه کبیری و خُلدِ بَرین -که همگی در چهار دهه اخیر به باد نیستی رفتند- نیز چیزی در ذهن ندارد چه رسد به باغ شاه که زمان قاجارها اقامتگاه اختصاصی شاهان، شاهزادگان و مأموران حکومتی بوده است! 

از این منظر باید به تمام کسانی که در روند تخریب و نابودی فضاهای سبز درون و پیرامون بافت شهری بروجرد در شش یا هفت دهه اخیر دستی داشته‌اند، خدا قوت گفت؛ ظاهراً تصمیم ایشان بر نابودی این فضاها و ریشه‌کَنی آنها بوده است و انصافاً به بهترین شکلی از عهده کار برآمده‌اند!!! 

کمی نزدیک به سی سال پیش، در نوشتاری با عنوان «با بهار در بروجرد» با استناد به منابع معتبر تاریخی و جغرافیایی شهر سرسبز و زیبایم را چنین توصیف کردم، هرچند امروز مصداقی ندارد:

بروجرد در دامنه بیرونی زاگرسِ میانی، رو به فلات مرکزی ایران واقع است. سراسر قسمت جنوبی شهر را بخشی از ارتفاعات زاگرس در برگرفته که به رشته‌کوه گَرین مشهور است و بلندی برخی قله‌های آن، مانند ولاش به بیش از ۳۶۰۰ متر می‌رسد. در برابر کوه‌های سر به فلک کشیده جنوبی، ارتفاعات شمال شهر پست‌تر و به‌سان تپه‌های نسبتاً بلندی به نظر می‌رسند ( مسعود کیهان). میان این کوه‌های رفیع جنوبی و تپه‌های بلند شمالی، جلگه بروجرد در زمین‌های آبرفتی شکل گرفته است؛ جلگه‌ای با مزارعی آباد، درختانی سرفراز، چمنزارهای گسترده، جویبارهای روان و پیچ در پیچ و گل‌های وحشی و رنگارنگ، همه و همه مانند تابلویی زیبا، که در بهاران زیباتر از هر زمان دیگری جلوه‌گری می‌کند و شاعر صاحب ذوق را چنان به وجد می‌آورده که اصفهانِ نصف جهان را هم طرف مقایسه با این بهار خیال‌انگیز ندانسته است:  

گرچه «صِفاهان» بهشت روی زمین است

لیک نیرزد به یک بهار بروجرد 

با گشت و گذار در تاریخ بروجرد و از نگاه گردشگران متعددی که به این شهر آمده‌اند، پی می‌بریم که اصلی‌ترین عامل پیدایش و گسترش شهر بروجرد، برخورداری از شرایط طبیعی مناسب و به ویژه، بهره‌مندی از آب و هوایی معتدل بوده است. به استناد نوشته‌های جغرافی‌دانان مسلمان در بیش از هزار سال گذشته، بروجرد همواره در شمار شهرهای معتبر، آباد و سرسبز ایران معرفی شده است. از میان جغرافی‌نویسان و سیاحان مشهور، نخستین بار ابن‌فقیه همدانی در قرن سوم هجری از بروجرد نام برده است. اصطخری در قرن چهارم هجری، طول شهر را نیم فرسنگ نوشته و از «زعفران نیک» آن خبر داده است. ابن‌حوقَل در همان قرن، نعمت فراوان و میوه‌های بسیار بروجرد را به دیده حیرت نگریسته و قزوینی در قرن هفتم هجری، مناظر زیبا و طبیعت خوش بروجرد را توصیف کرده است. ابوالفداء در همان سده، بر اساس معیارهای قدما، مختصات جغرافیایی شهر را به دست داده و حمداله مستوفی در قرن هشتم هجری، از دو مسجد «عتیق» و «جدید» آن یاد کرده است. و هرچه به زمان حاضر نزدیک‌تر می‌شویم، با حجم انبوه‌تری از نوشته‌های گردشگران در باره بروجرد برخورد می‌کنیم. از آن میان، توصیف دقیق و جالبی که حاج زین‌العابدین شیروانی در اثر بسیار مشهورش بستان‌السیاحه در دوره فتحعلی‌شاه قاجار از بروجرد نوشته را تقدیم می‌کنم:

«بروجرد شهری است دلگشا و بلده‌ای است خُلدآسا، آبش از رودِ خوشگوار و هوایش به سردی مایل و سازگار، از اقلیم رابع و در زمینِ هموار واقع و طرف شمال گرفته و سایر اطرافش فی‌الجمله واسع، محمد تقی میرزا [حسام‌السلطنه] دور شهر حصار کشیده و راسته بازار مسقف و دکاکین مکلف به اتمام رسانیده، قُرب پنج هزار خانه در اوست و نواحی دلنشین و قُرای بَهجت قرین مضافات [توابع] اوست. و فواکه [میوه‌های] سردسیریش به غایت نیکوست. باغات خرم و بساتین چون اِرَم دارد و در جمیع باغات آن دیار عمارات دو طبقه ساخته‌اند و در محاذی آن، چمن‌های خوش طرح انداخته و اکثر باغاتش دیوار ندارد و لهذا در نظر بیننده بسیار فرخنده و زیبنده است. و چیت بروجردی مشهور است به اطراف عالم می‌برند و به قیمت مناسب می‌خرند. مردمش شیعی مذهب و رِند مَشرب و سفید رخسار و از متاع حُسن برخوردارند، عموماً خالی از ذوق و مردمی نباشند و اشخاص نیک محضر و ستوده سِیَر و اهل حال و اصحاب کمال در آنجا می‌باشند، مکرر دیده و مشاهده گردیده است.»

به برخی توصیف‌های او از طبیعت بروجرد بیشتر توجه کنید: شهری دلگشا؛ سرزمینی بهشت مانند؛ دارای نواحی دلنشین؛ روستاهایی بهجت قرین؛ باغ‌های خرم؛ بُستان‌هایی همچون بهشت …! به راستی از این زیباتر هم می‌شد نوشت؟! اما اوج دقت نویسنده را باید در برقرار کردن پیوند میان خُلق و خوی بروجردی‌ها با این طبیعت زیبا و بهشت‌آسا دانست: مردمی رِند مَشرب؛ سفید رخسار؛ از متاع حُسن برخوردار؛ اهل ذوق و آشنا با سلوک و رفتار مردمی؛ نیک محضر، اصحاب کمال و … ! و بی سبب نیست که در درازای تاریخ از خاکِ پاک بروجرد، عالمان و دانشمندان، شاعران، هنرمندان، پزشکان، صنعتگران و ورزشکاران بی‌شماری برخاسته‌اند که بسیاری از آنها از جمله مفاخر علمی و فرهنگیِ نام‌آور ایران زمین شناخته می‌شوند!

احتمالاً آنها که در گذشته و حال -عمداً یا سهواً- آتش به جان باغ‌ها و مزارع شهر انداخته‌اند و نقشی در تخریب آنها داشته‌اند، نمی‌دانسته‌اند که نه تنها طبیعت سرسبز و زیبا و به تعبیر امروزی، ریه‌های تنفسی شهر را نابود کرده‌اند، بلکه به نوعی هیزم‌بیار معرکه خشونت و خشونت‌طلبی شده‌اند. تاریخ‌پژوهان امروزی بر آنند که میان محیط زندگی و اخلاق و رفتار انسان‌ها پیوند تنگاتنگی وجود دارد. آنها به درستی نشان داده‌اند، که به عنوان مثال، قساوت‌ها و خون‌ریزی‌هایی که به دستور چنگیزخان و قوم مغول در هجوم به دیگر نقاط جهان انجام گرفته با خاستگاه جغرافیایی او یعنی صحرای خشک و بی آب و علف گُبی در مغولستان ارتباط عمیقی داشته است. 

پس به یاد داشته باشیم که حتی نابودی یک درخت یا یک بوته گل، گامی است که برای دور کردن عموم اهالی، به ویژه جوانان و نوجوانان از احساسات سلیم و رقیق انسانی برداشته‌ایم!

تگ ها

مقالات مشابه

1 thought on “شهر پُر دار و درختم ووریرد!/ به بهانه وقوع آتش‌سوزی در باغ‌ها و مزارع حاشیه بلوار بهشت”

  1. دوست من متاسفانه دوره قحط الرجال است در این رابطه وموضوعات مربوطه بهان کافی است هر فرد خرد مند ونیک اندیش ودلسوزی با یک نگاه به نقشه وتصویر هوایی شهر ما ودور بر حوضه ابریز وحق ابه این منطقه در گوگل ارت(باتوجه به در اختیار داشتن همه افراد از وسایلی نظیر موبایل هوشمند وتبلت وغیره )و تعغیر خط زمانی به سالهای قبل با فعال کردن منو تعغیر زمانی در جدول منویی بالای ایمیج گوگل ارت وتا مل در ان ببینید که چقدر منابع اب وفضای سبز ما مورد هجوم افراد غیر بومی و سود جو که متاسفانه با توجه به وجود قانونهای سریح در رابطه با جلوگیری از این هجوم به علت تعلل وگاها با قصد ونیت فردی دقیقا از زمان احداث تونل وحواشی سوئ اطراف این گونه ابنیه .در محور چغلوندی انواع کلنی های تازه تشکیل شده در حال به یغما بردن اب جاری واشغال اراضی دارای شیب بیشتر از ۳۵ درصد.و احداث اشجار در اراضی منابع طبیعی هستاند که خسارت ناشی از این کار غیر قابل جبران و منجر به تعغیر چهره طبیعی خواهد شد .جالب است بدانید ان وقت اراضی کشاورزی وباغات شمال بروجرد که از اب قنوات سیراب میشده اند شدیدن مورد نظر دوستان منابع طبیعی وسازمان زمین ومسکن برای تصرف وتعغیر کاربری به مسکونی هستند حتی شده با ابطال سند.اراضی بایر ودارای سند به عنوان باغ و زمین مزروعی واز ان مهمتر قنوات م.رد این ظلم واقع میشوند.جل الخالق

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close