اخبار بروجرد

فراغتی و کتابی و گوشه‌ی چمنی/ سخنی با استاندار محترم

محمد رستمی- در میان تمامی مشکلات کهنه  و ریز و درشتی که  شهرستان بروجرد با آن دست به گریبان است یک مورد عجیب تر  و البته تاسف آورتر به نظر می رسد. کتابخانه شهید باهنر، اولین و قدیمی ترین کتابخانه عمومی استان، و اصلی ترین کتابخانه شهرستان بروجرد، باسابقه ی ۵۱ ساله، از سال ۱۳۸۵ و به دنبال زلزله ی هولناک ۱۱ فروردین درب آستانه، ساختمان اصلی خود واقع در “باغ ملی” خیابان سعدی را از دست داده و آواره کوچه و خیابان شد.

چند سالی است که با همکاری اداره آموزش و پرورش در مدرسه ای تخریبی واقع در کوچه ای مابین خیابان حافظ جنوبی و خیابان سعدی مستقر شده است. اما وضعیت کنونی این کتابخانه برای دوستداران فرهنگ و ادب، به راستی بسیار غم انگیز است.

اگر سعی می شود کتابخانه های عمومی درمیان یا درکنار پارک ها ساخته شوند علاوه بر فضای آرام بخش و نشاط آور باغ ها و پارک ها، تناب معنوی باغ با کتاب و کتاب خوانی است که هر دو نماد رشد و تعالی، وسعت و آرامش و حیات و  و شادی هستند.

اکنون این کتابخانه قدیمی نه تنها از دامن سرسبز مادر خود جدا شده است بلکه  فضا  و ساختمان فیزیکی مدرسه از نظر ظاهری برای فضای کتابخانه بسیار نامناسب  و از نظر باطنی بسیار خطرناک برای سلامتی کارکنان و اعضاء کتابخانه می باشد.

یک زمین لرزه نسبتاً قوی یا زمانی بالاتر از ده ثانیه می تواند خسارات جانی و مالی غیر قابل جبرانی به همراه داشته باشد. امکانات این مکان از نظر نور، گرمایش و سرمایش، آتش سوزی، رطوبت و حشرات و مواد نابود کننده کاغذ، مناسب با نگهداری کتاب نبوده و همین امر باعث آسیب یا نابودی تعداد زیادی از کتاب ها و نشریات بعضاً کمیاب و یا نایاب آن شده است.

بسیار شاهد بوده ام که کتابداران محترم و دلسوز این کتابخانه از خانه و جیب خود برای کتابخانه تجهیزات ساده ای چون پرده و گیره تهیه نموده اند تا چند روزی بر عمر این کتاب های عزیز بیفزایند. بر همه ی این مشکلات بیفزایید فشار اداره آموزش و پرورش برای تخیله ی این مدرسه که ” ما را نگذارند به یک خانه ی ویران “

محل اصلی کتابخانه اما سال ها ست که از سوی پیمانکار آن، آماده تحویل به کارفرما بوده ولی گویا به خاطر کمبود اعتبار و پرداخت نشدن بدهی ۲۰۰ میلیون تومانی اش از تحویل آن خود داری می کند. منظره کتابخانه سوت و کور و خالی که اکنون شیشه های آن هم با سنگ زمانه شکسته و خرد شده اند دل هر دوستدار کتابی را که هر از چند گاهی از خیابان قدیمی سعدی عبور می کند به درد می آورد.

جناب آقای استاندار

قطعاً یکی از وظایف نهادهای دولتی و حتی غیر دولتی کمک به ارتقاء فرهنگی جامعه پیرامون خود می باشد که اصیل ترین و کهن ترین روش آن، کمک به رواج کتاب و کتاب خوانی است.

حتی  مقدس ترین مکان ها چون مساجد و معابد  خود را بی نیاز کتاب و کتابخانه نمی دانند  و سالنی، اتاقی، گوشه‌ای و یا حتی قفسه و کمدی را به این امر اختصاص می دهند. خداوند خود از راه کتاب ظاهر ( طبیعت یا همان کتاب آفرینش ) و کتاب پیامبران ( تورات، انجیل، قران ) و کتاب باطن ( دل و نفس ) با انسان سخن گفته و از او خواسته است که این سه کتاب را با تعمق و تفکر در مطالعه گیرد.

شاید به نظر برسد که زمانه ی ما زمانه کتاب نباشد. شاید ما آدم های نوستالژیک و به روز نشده ای به نظر برسیم. شاید میان این همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی و پزشکی، سخن از خاموش شدن چراغ کتابخانه ای در شهری تاریخی اما ن، ناموزونبه نظر برسد اما فراموش نباید کرد که ریشه های کشور و تمدن ما در همین کتاب ها و کتابخانه ها قرار دارد.

آن چه ایران را ایرانی کرده است که به آن می بالیم و می نازیم و سرمان را بالا نگه می داریم و باصدای بلند ایرانی بودنمان را فریاد می زنیم نه کشور گشایی ها و جنگ افروزی های آن و نه قدرت صنعتی و اقتصادی و علمی و تکنولوژیکی آن، که قدرت فرهنگ و ادبیات این کشور است.

آن چه و آن که دل های مردم دنیا را در طول تاریخ ربوده اشعار و اندیشه های فردوسی و خیام و مولانا و حافظ وسعدی و فارابی و خواجه نصیر و ابوریحان و بوعلی و ملا صدرا  و … بوده است.

کسانی که با کتاب پرورش یافته و با کتاب این بنای شکوهمند را پی نهادهاند. آن مقامی که حافظ، بلند آوازه ترین شاعر ایرانی و نماد اصیل فرهنگ و تاریخ ایران، به دو جهان نمی فروخت انس با کتاب در سایه ی فراغت از شور و شر زمانه و زندگی در طبیعت بود:

” دو یار زیرک و از باده ی کهن دومنی                          فراغتی و کتابی و گوشه ی چمنی”

” من این مقام به دنیا و آخرت ندهم                            اگرچه در پی ام افتند هر دم انجمنی”

جناب  آقای خادمی

این نامه را امیدوارانه شروع کردم و با امید به پایان می‌برم. در زمانه ای زندگی می‌کنیم که اگر بر ریشه های امان تکیه نکنیم تندباد حوادث جهان ما را از جا خواهد کند.

ما چون بعضی از کشورهای دروغین و تازه به دوران رسیده نیازمند دزدیدن مفاخر و ثروت های های فرهنگی و تمدنی دیگران نیستیم. کافی است ریشه های امان را بشناسیم و بر روی آن ها قد بکشیم و پا بگیریم.

جوانان و نوجوانان و کودکان امان شکوفه ها و برگ ها و میوه هایی هستند که از ریشه‌ی خود بریده و به تعبیر قرآن بر شجره‌ی ملعونه‌ی بی هویتی پیوندی نا مبارک خورده‌اند. کتاب و کتابخانه تنه‌هایی هستند که ما را به ریشه ی درخت مبارک هویت انسانی ما پیوند می‌دهند. شما به سهم خود نگذارید تنه ها بیفتند و ریشه ها خشک شوند.

” ز تند باد حوادث نمی توان دیدن                  در این چمن که گلی بوده است یا سمنی”

” از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت          عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی”

“مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ!”

“کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟”

تگ ها

مقالات مشابه

1 thought on “فراغتی و کتابی و گوشه‌ی چمنی/ سخنی با استاندار محترم”

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close