اخبار بروجردتاریخویژه ها

بيضاء نخستن روزنامه بروجرد و لرستان/ ۱۱۱ سالگی انتشار روزنامه بیضاء

روزهای بروجرد-  آیین گرامیداشت یکصد و یازدهمین سالگرد انتشار روزنامه بیضا با همت و ابتکار اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بروجرد و با حضور جمعی از اهالی رسانه برگزار شد.

روزنامه بیضاء اولین روزنامه بروجرد و استان لرستان است. در این باره استاد محمد گودرزی پژوهشگر تاریخ بروجرد در مقاله ای که در «فصلنامه علمی، تخصصی آرشیو ملی» وابسته به سازمان کتابخانه و اسناد ملی ایران منتشر شده است به شرح مفصل این روزنامه پرداخته است که در ادامه می خوانید:

 

محمد گودرزی، کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی: روزنامه و روزنامه ­نگاری در ایران زمانی به راه افتاد که از پیدایش آن در اروپا حدود دو سده می­‌گذشت. این تأخیر بلند زمانی، در ولایات ایران بیشتر بود. روزنامه بیضاء نخستین روزنامه در بروجرد و لرستان است که در سال ۱۳۲۷ه.ق/۱۲۸۸ ش. و به روش ژلاتینی تکثیر و منتشر شده است. با آن که خبر انتشار بیضاء را محمد صدر هاشمی به نقل از هفته‌نامه‌های زاینده ­رود و انجمن اصفهان در کتابش، تاریخ جراید و مجلات ایران در سال ۱۳۲۷ ش. منتشر کرده بود، به دلیل در دست نبودن حتی یک نسخه از این روزنامه هیچ آگاهی دقیقی درباره آن وجود نداشت و حتی تصور بر آن بود که حاج عباسعلی تاجر روناسی اصفهانی آن را تأسیس کرده است.

 

در زمستان ۱۳۹۳ کارشناسان میراث فرهنگی بروجرد به شکل اتفاقی به دو نسخه از بیضاء دست یافتند. این اتفاق می­تواند نویدبخش این موضوع باشد که در آینده نیز نسخه­ هایی از این کهن­ ترین روزنامه محلی لرستان به دست آید. اگرچه یکی از این دو نسخه بکلی از بین رفته و سطور آن قابل خواندن نبود، نسخه دیگر که شماره ششم روزنامه است و در دوشنبه ۲۹ ذيقعده ۱۳۲۷ ه.ق/ ۲۱ آذر ۱۲۸۸ منتشر شده است، آگاهی­ های مهمی از این روزنامه به دست می ­دهد.

بر این مبنا بیضاء روزنامه ­ای آزاد و عام ­المنفعه بوده و به درج اخبار و اطلاعات مهم روز و نشر مشروح مذاکرات و خبرهای انجمن ولایتی بروجرد اقدام می­‌کرده است. مؤسس بیضاء شاهزاده مؤید خاقان، رئیس وقت عدلیه بروجرد و مدیر آن، میرزا محمد حسن بودند، اسامی که در حال حاضر اطلاع چندانی در باره آنها در دست ما نیست.  

کلیدواژه ­ها: روزنامه، بیضاء، بروجرد، انجمن    

مقدمه:

   روزنامه به شکل امروزی و از پی آن، روزنامه­ نگاری را ایرانیان، بسان بسیاری از دیگر مظاهر تمدنی جدید از مردم مغرب زمین آموختند و در ایران گسترش دادند. روزنامة مشهور میرزا صالح شیرازی موسوم به کاغذ اخبار را نخستین روزنامه فارسی زبان چاپ داخل ایران دانسته­ اند که شماره اول آن در ۲۵ محرم ۱۲۵۳ ه.ق. (۱۲۱۵ش/ ۱۸۳۷ م) انتشار یافت و در مجموع بیش از چند شماره، آن هم به شکل نامنظم و با فاصلة زمانیِ طولانی منتشر نگردید.[۱] با انتشار اولین شماره از روزنامه دولتی وقایع اتفاقیه در پنجم ربیع ­الثانی۱۲۶۷ ه.ق. (۱۲۲۹ ش/۱۸۵۱م) روزنامه ­نگاری فارسی به شکل پایدار بنیان گذاشته شد. این پدیده جدید در ایران در شرایطی پا گرفت که از پیدایش روزنامه در اروپا در آغاز قرن هفدهم میلادی، دو سده گذشته بود.

در سال ۱۲۳۴ ه.ق./ ۱۸۱۹م. زمانی که میرزا صالح شیرازی در لندن فن چاپ را می­ آموخت، بیش از دو هزار نفر در افزون از ۱۰۰ چاپخانه در آن شهر اشتغال داشتند.[۲] همزمان، شمارگان روزنامه­ های منتشره در انگلستان از رقم ۲۵ میلیون در سال گذشت و از هر نسخه روزنامه «چهار پول» مالیات گرفته می­‌شد که بسان «چشمه­ ای» بود که بدون این که به کسی زیانی رساند «مبالغ لاتعد و لاتحصی» را به خزانه پادشاه سرازیر می‌­کرد.[۳]

احتمالاً وجود چنین دیدگاه انتفاعی که روزنامه­ ها را منبع مطمئنی برای پرداخت مالیات به دولت می­‌دانست در برانگیختن حکومتگران قاجار برای تأسیس روزنامه در ایران تأثیرگذار بوده است. همزمان با نخستین سال­های انتشار هفته­ نامه وقایع اتفاقیه در ایران، در سال ۱۸۵۵ م. در کشور انگلستان به واسطه معاف شدن جراید از پرداخت مالیات، شمارگان مطبوعات از ۳۹ میلیون نسخه در سال یکباره به ۱۲۲ میلیون نسخه رسید.[۴] با این وصف پیدایش روزنامه و بنیان روزنامه­ نگاری دولتی و استبدادی در ایران با آغاز عصر روزنامه­ نگاری حرفه­ای و انتشار روزنامه­ هایی با تیراژهای سرسام­ آور میلیونی همزمان گردید.

سوای تأخیر بلندِ زمانیِ پیدایش روزنامه در ایران نسبت به غرب، به نظر می­ رسد که تکوین روزنامه­ نگاری ایرانی در مقایسه با سیر آن در مغرب­ زمین، پیشرفت چندانی به سوی حرفه ­ای شدن نداشته است. بررسی مطبوعات غیردولتی در ۵۰ سالِ نخست عمر آن در ایران، این نظر را تأیید می­ کند که روزنامه­ نگاران ایرانی بیش از آن که با مفهوم واقعی ژورنالیسم آشنا باشند، از آن به عنوان ابزاری برای انجام مبارزات سیاسی و اجتماعی بهره برده ­اند و هر چند هدف­ های والایی را دنبال کرده­ اند، با روزنامه­ نگاری حرفه­ ای میانه­ ای نداشته­ اند.[۵]

پیدایش روزنامه در ولایات ایران با تأخیر بیشتری همراه بود. نخستین روزنامه ولایتی در ایران با عنوان روزنامه ملّتی مملکت محروسه آذربایجان در تبریز و در سال ۱۲۷۵ ه.ق. تأسیس گردید[۶] و پس از آن، در شیراز، اصفهان و دیگر شهرهای ایران روزنامه­ های محلی به تدریج بوجود آمد. این تأخیر در بروجرد و لرستان، طولانی ­تر هم شد و با وجود برخی زمینه­ ها، از انتشار روزنامه محلی تا پیش از فتح تهران و برکناری محمدعلی­ شاه از سلطنت گزارشی در دست نیست.

    تا آنجا که می­دانیم، پژوهشگرانی كه درباره تاريخ مطبوعات و فعاليت­هاي مطبوعاتي در بروجرد و لرستان مطالبی نوشته ­اند، بیضاء را نخستین روزنامه منتشره در بروجرد و لرستان دانسته­ اند، جریده­ ای که در اواخر سال ۱۳۲۷ ه.ق./ ۱۲۸۸ ه.ش. با چاپ ژلاتینی منتشر شده است.

خبر انتشار بیضاء را نخستين بار محمّد صدرهاشمي در كتاب تاريخ جرايد و مجلات ايران از دو خبر منتشره در روز­­نامه­ های زاینده رود و انجمن اصفهان نقل کرده است و [۷] پژوهشگران بعدی، به نقل، تفصیل و نقد آن مطالب پرداخته ­اند[۸]و چون نسخه ­ای از این روزنامه به دست نیامده بود، آگاهی تازه ­ای در بارة آن ارائه نداده ­اند. از این رو پرسش­ های بی­ پاسخ در این باره همچنان خودنمایی می­ کند: مؤسس، مدیر و گردانندگان بيضاء چه كساني بودند؟ مشی فکری و روش سیاسی این نخستین روزنامه بروجرد کدام بود؟ انتشار بیضاء تا چه زمانی ادامه یافته است؟ نشر بیضاء چه تأثیری در اوضاع سیاسی، اجتماعی بروجرد داشته است؟

    هرچند ارائه پاسخ قانع کننده به این پرسش­ ها تا يافت شدن شماره­ های بیشتر و دوره­ ای کامل­ از  بيضاء و نیز انتشار اسناد و مدارکی جدید در باره آن به سادگي امكان­ پذير نیست، نگارنده کوشیده است با نگاهی گذرا به اوضاع سیاسی، اجتماعی ایران در زمان انتشار بیضاء، نقل و نقد خبرهای انتشار این روزنامه و بازخوانیِ نسخه منحصر به فردی از بیضاء که در روزهای پایانی سال ۱۳۹۳ در میان اسناد و اوراق موجود در خانة مغیث ­الاسلام طباطبایی توسط کارشناسان اداره میراث فرهنگی بروجرد به دست آمده است برخی ابهامات در باره این نخستین روزنامه محلی لرستان را روشن سازد.

زمان نشر بیضاء

سال ۱۳۲۷ ه.ق./ ۱۲۸۸ ه.ش. سالی پر حادثه و سرنوشت ­ساز در تاریخ ایران است. این سال با اوج­ گیری دوباره موج آزادی­ خواهی و مشروطه ­طلبی هم زمان است. محمدعلی شاه، که پیش از این در ۲۳ جمادی­الاولی ۱۳۲۶ ه.ق./ ۲ تیر ۱۲۸۷ مجلس شورای ملّی را به توپ بست و بساط مشروطیت نوپا را برچید[۹] در برابر صفوف به هم فشرده مجاهدانِ مشروطه­ طلبِ آذربایجانی، اصفهانی و گیلانی تاب ایستادگی نیاورد و با سقوط تهران، مجبور شد که در ۲۷ جمادی­الثانی ۱۳۲۷ ه.ق./ ۲۵ تیر ۱۲۸۸ به باغ سفارت روسیه در محله زرگنده تهران پناهنده شود.[۱۰] فاتحان تهران او را رسماً از سلطنت برکنار کردند و فرزندش، احمد میرزای خُردسال را به پادشاهی برگزیدند.[۱۱]

دگرباره نظام حکومتی سلطنت مشروطه بر کشور حاکم شد. با فروپاشی حکومت استبدادی محمدعلی شاه، آن گروه از مدیران روزنامه­ ها و جراید که به دلیل اختناق حاکم از شهرهای خود گریخته بودند بازگشتند و به نشر روزنامه پرداختند.[۱۲] حاکمیت دوباره مشروطیت، زمینه را برای پیدایش حزب­ها و گروه­ های سیاسی به گونه ­ای رسمی فراهم کرد. این حزب ­ها و گروه­ ها می­‌کوشیدند تا با راه اندازی یک یا چند روزنامه، اندیشه­ ها و آرمان­ های سیاسی خود را منتشر سازند.[۱۳] از طرفی، انتخابات دومین دوره مجلس شورای ملّی در پیش بود و روزنامه­ های مشروطه­ طلب، به عنوان مهم­ ترین ابزار رسانه­ای آن دوران وظیفة خود می­ دیدند که در طرفداری از مجلس و نظام مشروطیت، دانشِ سیاسی مردم را افزایش دهند و آنها را به شرکت در انتخابات مجلس تشویق نمایند.

همچنين، افشاگری درباره جنایات حکومت محمد­علی شاه، به ویژه خبر شکنجه و قتل روزنامه­ نگاران مشهوری چون میرزا جهانگیرخان شیرازی، مدیر روزنامه صور اسرافیل و سلطان­ العلمای خراسانی، مدیر روزنامه روح­ القدوس احساسات مردمی را در حمایت از روزنامه­ نگاران مشروطه­ خواه برانگیخته بود.[۱۴] بازار فعالیت­های مطبوعاتی گرمی و رونق خاصی گرفته بود.

در این میان، رقابت حزب­ها و گروه­های سیاسی، پدیده­ای که برای نخستین بار در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران رخ می­نمود، به این گرمیِ بازار می ­افزود.

این دوره، که تا بیش از سه سال بعد، یعنی پایان عمر مجلس دوم ادامه داشت از مهم­ ترین و درخشان­ ترین دوره­ های فعالیت­های مطبوعاتی در ایران است. در این دوره ده­ها نشریه در تهران و دیگر شهرها به راه افتاد. دُرست در چنین فضایی، روزنامه بیضاء در بروجرد بنیاد نهاده شد.   

اخبار انتشار بیضاء

 خبر انتشار بیضاء را صدرهاشمی از دو خبر منتشره در هفته­­ نامه­ های زاینده رود و انجمن اصفهان نقل کرده است. اين دو روزنامه كه همزمان در اصفهان منتشر مي­ شدند، از جراید مهم عصر مشروطيت بودند و در نشر افكار آزادي خواهي و نوگرايي تلاشی فراوان داشتند. انجمن اصفهان به مديري سراج­ الدين صدر جبل­ عاملي­ موسوي در سال ۱۳۲۴ ه.ق. تأسيس گرديد و ارگان رسمي انجمن ایالتی اصفهان بود و مشروح مذاكرات آن را منتشر می ­کرد.[۱۵]

هفته­ نامه زاینده رود به مديري معين­ الاسلام خوانساري در محرم سال ۱۳۲۷ه.ق. تأسيس شد.[۱۶] بیشتر سرمقاله­ هاي اين هفته ­نامه، پیرامون نظام مشروطه و نهضت اصلاح­ طلبي بود و چاپ کارتون­ ها و كاريكاتورهاي انتقاديِ زیبا، ظاهری جذاب­ تر به آن می­ داد. زاینده­ رود نسبت به هفته­ نامه انجمن اصفهان رویکردی خبری­ تر داشت. شاید به همین دلیل، صدرهاشمی، به رغم تأخیر زمانی، خبر روزنامه زاینده­ رود را در باره انتشار بیضاء پیش از خبر روزنامه انجمن اصفهان آورده است:

از قرار خبرنگار ما از بروجرد، جریده به نام بیضاء در بروجرد با ژلاتین طبع و نشر می­ شود و چون نشر معارف کاملاً به وجود مطبعه موقوف است، جناب آعباسعلی تاجر رُناسی اصفهانی محض خدمت به معارف در مقام بر آمده که یک مطبعة باسمه[۱۷] به آنجا بیاورند و از اصفهان از عالی­ جاه آقا میرزا حسین مدیر مطبعه فرهنگ خواسته­ اند که یک مطبعه به بروجرد برده، مشارالیه مطبعه را مهیا نموده به جهت تعلیم و آموختن صنعت طباعی همراه می­ رود و چندی در آنجا اقامت خواهد نمود. ما هم در مرغوبی آن مطبعه سفارش و تأکید بسیار نموده ­ایم و امیدواریم دارالطباعه صحیحی در آنجا مرتب شده، عالم مطبوعات را رونقی تازه حاصل آید.[۱۸]

   از این خبر چهار نکتة مهم به دست می­آید:

۱-  در اواخر سال ۱۳۲۷ ه.ق. جریده بیضاء در بروجرد منتشر شده است.

۲- چگونگی چاپ و تکثیر این جریده، ژلاتینی بوده است.

۳- بروجرد تا این زمان فاقد چاپخانه سربی یا سنگی بوده است.

۴- عباسعلی روناسی اصفهانی، با همکاری مدیر چاپخانه فرهنگ در اصفهان، قصد تهیه ماشین چاپ و بردن آن به بروجرد برای تأسیس یک چاپخانه را داشته است.  

 صدرهاشمی پیش از نقل خبر روزنامه انجمن اصفهان، از راه­ اندازی چاپخانه مذکور و این که روزنامه بیضاء بالاخره به چاپخانه برده شد یا نه، اظهار بی­­ اطلاعی کرده و روشن نمودن این موضوع را بر عهده «آیندگان» گذاشته است.[۱۹] خبر روزنامه  انجمن اصفهان، که صدرهاشمی تنها بخش نخست آن را نقل کرده، با تأیید نکات یاد شده، آگاهی­ های بیشتری از بیضاء داده است:

الحمدلله در این هفته از معارف پروری اهالی بروجرد امیدواری حاصل [شد] که با عدم تهیه اسباب، جریده به اسم (بیضاء) به چاپ (جلاتین) منطبع گردیده و ملاحظه شد. تبریک می­ گوییم و از اولیای امور استدعا داریم که عطف توجهی به طرف بروجرد نمایند[۲۰] و پريشاني­ هاي آن حدود را به سامان رسانند و خيلي به موقع است در هر بلدي كليتاً به اسم اعانه، ولي به طريق صحيح وجوهي فراهم آورده براي دفع و رفع دشمن [استفاده كنند] كه بزودي اصلاح مفاسد بشود و اهالي مرفّه الحال شوند. موقعيت دارد كه در هر جايي به اين سيره حسنه رفتار نمايند. چناچه احكام حُجج اسلامِ عتباتِ عاليات[۲۱] در اين مورد لاتحصي است و متون جرايد به خوبي خاطر نشان مي ­نمايد كه امروز بر هر فردي از افراد حتي­المقدور لازم است كه اعانه به اين اساسِ مقدس نمايند و اگر كوتاهي نمايند از اسلاميّت مهجور خواهد بود. و از بيداري اهالي بروجرد خيلي اميدواري حاصل شد. معلوم است هرجا در اول امر، آن محذورات و مشكلات پيش مي­ آيد نبايد ملول شد، امورات عالم تدريجي ­الحصول است و عن قريب بيضاءِ تمدن در تمام آن حدود بتابد و مفاسد بزودي اصلاح شود.[۲۲]

     انجمن اصفهان در شماره بعدی، طیِ مقاله­­ اي جالب، اعلانی از بیضاء را نقل کرده است که تا پیش از به دست آمدن نسخة بیضاء، تنها بخش باقی­مانده از این روزنامه شمرده می ­شد:

كنون چه بايدمان اي حكيم دانشور     به غير علم نداريم چارة ديگر

علم است راه نجات، علم است راه ترقي، و خيلي اهميّت دارد كه براي اطفالِ يتيم بينوا كه در كوچه­ ها سرگردان و پريشانند، چه از پسران و چه دختران، تشكيل اين گونه مدارس براي خدا و نوع پرستي داده شود و دو سه كسب هم در آنجا آنها را بياموزند و كارخانه قالي بافي كه كسب شريفي است در آنجا زده كه پس از فراغ از تحصيل هم ساعتي به كسب مشغول دارند … مثل آن كه در جريدة بيضاء بروجرد مرقوم شده: «(اعلان) چند نفر از تجار وطن پرستِ نوع دوست براي جمع آوري اطفال فقرا كه آنها را از گدايي و دريوزگي از دكان­ها بياندازند در صدد شركت قالي بافي بر آمده­‌اند. بليت آنها ورقي بيست و پنج تومان، هر كس از آقايان و تجار و غيره [كه بخواهند] مِن باب وطن پرستي اطفال ايتام را محضاً لِلّه از فلاكت گدايي برهانند به اداره بيضاء اطلاع فرموده بليت خود را كه ضمانت چند نفر از تجار را داراست بعد از دادن تنخواه دريافت فرمايند.»

الحق خوب خدمتي است اين خدمت مخصوصاً در مدارس اصفهان ِما هم امروزه لازم است. چنانچه در خودِ اصفهان امروزه دستگاه قالي­بافي­ هاي معتبر دارد كه انشاء­الله در نمرات آتيه صورت تعداد آنها و مؤسسين آنها نگاشته مي­ شود.[۲۳] 

   احتمال انتشار بیضاء پیش از سال ۱۳۲۷ه.ق. و فتح تهران در ۲۵ تیر ۱۲۸۸ و سقوط سلطنت محمدعلی­شاه بسیار بعید می­ نماید. فضای آکنده از ترس و وحشتی که بر اثر رفتار خشونت­ آمیز حاکم وقت بروجرد، امیرافخم بر شهر سایه افکنده بود تقریباً امکان هرگونه فعالیت آشکار در طرفداری از نظام مشروطیت و مشروطه­ طلبان را سلب کرده بود. حتی به دستور شخص محمدعلی­شاه، سید جمال واعظ اصفهانی[۲۴] را پس از گرفتار شدن در همدان برای مجازات کردن به بروجرد منتقل کردند و به امیرافخم سپردند.[۲۵]

تاجر روناسی و  بيضاء

   تاجر روناسی از بازارگانان اصفهانی بود که از جوانی با هم ­پیشه­ گان خود در بروجردی داد و ستد داشت. گسترش تجارت و ارتباط کاری با بروجردی­ ها او را به بروجرد و سکونت در آن علاقه­ مند ساخت. تاجر در طول سال­های متمادی اقامت در بروجرد و به موازات کار تجارت، املاک زراعی گسترده­ ای در روستاهای تابعه و اطراف شهر خریداری کرد و بزودی، به یکی از بانفوذترین چهره­ های شهر تبدیل شد. هنوز هم، با گذشت بیش از نیم قرن از فوت او، نام حاج عباسعلی اصفهانی زبانزد پیران شهر است. آنچه از او به خاطرها مانده است، از اقتدار، شهامت، سخنوری، روشن­ بینی و شخصیت برجسته اجتماعی او نشانی می­‌دهد.

مشهور است که پیشه‌­وران، کاسبان و بازرگانان، خواست­ه‌ای خود از مسئولین شهر را توسط حاج عباسعلی بیان می­‌کردند و غالباً به نتیجة دلخواه می­‌رسیدند. با این همه، به نظر می­‌رسد که بیشترین شهرت حاجی در مواضعی بود که به گاه لزوم، به جانبداری از توده مردم در برابر جریان­ های قدرتمند و حاکم بر شهر اتخاذ می­‌کرد. همین روحیه ستم ستیزی، سبب شد که در سال­های دهه بیست به عضویت در انجمن شهر و ریاست آن انتخاب شود و غالباً، نقش سخنگو و راهبر فعالان اجتماعی را بر عهده گیرد.[۲۶]   

     نيّت و تلاش تاجر روناسی براي آوردن چاپخانه سربي به بروجرد اين تصور اشتباه را ايجاد كرده بود كه او مؤسس بيضاء است. اما به استناد تنها نسخه موجود از بيضاء، مؤسس آن شاهزاده مؤیدخاقان رئیس وقت عدلیه بروجرد و مدیر آن میرزا محمدحسن بوده ­اند. با این وصف می ­توان احتمال داد که نقش تاجر روناسي در انتشار بيضاء بيشتر به عنوان يك پشتیبان ثروتمند و بانفوذ مطرح بوده است. از قرائن پیداست که تاجر روناسی در این زمان، از سال­های جوانی فاصله چندانی نگرفته و به تازگی به بروجرد کوچ کرده بود. تردید نیست که او با بازرگانان اصفهان ارتباط کاری داشته و هم از طریق آنها با محافل مشروطه ­خواه این شهر در تماس بوده است.

گرایش تاجر به مشروطه­ خواهان، به واسطه جایگاه طبقاتیِ و علایق صنفی او امری بدیهی می­ نمود. بنا­بر­این شاید بتوان گفت که تاجر روناسی تحت تأثير اوضاع سياسي حاكم بر جامعه و شيوع تب مشروطه­ خواهي، بر آن بوده است تا به یاری دوستانِ با نفوذ اصفهانی خود به ويژه، ارباب جرايد، ماشین چاپی خریداری کند و به بروجرد ببرد و به وسیله آن رونقی به نشر بیضاء دهد، اقدامی که به انجام نرسید.[۲۷]

به نظر می ­رسد که اوضاع پریشان و آشفته بروجرد در آن سال­ها، مانع مهمی بر سر راه سرمایه­ گذاری برای فعالیت فرهنگیِ مستمر و پایدار ­بوده است. در گزارش بسیار مهمی از  انجمن اصفهان که همزمان با نشر خبر انتشار بیضاء به چاپ رسیده است، نمایی از این اوضاع آشفته تصویر شده است. این گزارش، منظور از «پریشانی­ ها» و «مفاسد»ی، که باید با «توجه اولیای امور» و «جمع آوری اعانه به طریق صحیح اصلاح شود» در خبر مربوط به انتشار بیضاء را روشن می­سازد. جالب آن است که خبر نوید بخشِ نشر بیضاء از پیِ این گزارش نسبتاً تلخ و نگران کننده درج شده است:

اخبارات بروجرد– چنانكه خبر به اداره [روزنامه] رسيده، وضع بدبختي بروجرد با حكومتي كه در اينجا آمده است اين است كه به ملاحظة خيالات واهيه خودِ حكومت جليله[۲۸]، رئيس فوج سيلاخوري [را] كه از همه [نوع] خدمات و خسارات و نهب اموال و قتل نفوس در طهران نموده[۲۹] در بروجرد نائب ­الحكومه قرار داده است. با وجود آن كه در دولت مشروطه نائب‌الحكومه صحيح نيست، نمي ­دانم به چه ملاحظه اين كار كرده ­اند و حال آن كه الوار با اين نائب ­الحكومه همدست مي‌باشند، [از]  آنچه غارت مي­ شود سهمي [هم] براي ايشان مي­ آورند.  

چند روز قبل شيخ­ علي­ خان رئيس اشرار مالْ­ سبز­علي[۳۰] كه اقلاً يك كرور مال مردم [را غارت كرده] و چهار صد، پانصد نفر از مسلمانان شهري و دهاتي را مقتول نموده، به شهر آوردند و اين شخص محترم[!] به نوعي دسيسه و وسيله در ميان آورد كه حكومت او را مخلّع و مرخص فرمود [و] از شهر بيرون آمد و مشغول غارت گرديد.

به عبارت اخري اين دفعه اذنِ صريح گرفت و تا كنون به قتل و غارتِ دهات مشغول است. چنانچه روز قبل [روستاهای] زارم و قرآسو در يك فرسخي شهر [را] بكلي غارت كردند. چند نفر مجاهد – حال آنكه نبايد به اين اسم خود را مصدر اين حركات نمايند – وارد بروجرد شده كميته به اسم ستار خان تشكيل داده، خيال داشته­ اند كه شبانه[!] به اسم اعانه از مردم پول بگيرند. روز قبل با چند نفر از اجزاي حكومت به انجمن محترم ولايتي بروجرد آمدند.

يكي از آنها صمصام ­السلطان كه سال قبل در شيراز بود مي­ باشد، تمام مسلح با قطار­هاي فشنگ. چند نفر تجار در آنجا بوده بناي تندي با آنها گذارده و صورتي نوشته بودند از چهل، پنجاه نفر تجار و غيره كه بالغ بر چهار هزار تومان مي ­شد به اسم اين كه به حكومت قرض بدهند تا درصدد علاج الوار برآيند و اِلّا كار از پيش نمي­ رود. اعضاي انجمن هم به ملاحظه ظهور فساد ساكت بودند، [هر چه] مادة ۹۱ ، ۹۳ ، ۹۴ نظامنامه[۳۱] را قرائت كردند كه بدون اجازه مجلسِ [شورای ملی] مقتدر اين كار صحيح نيست، مفيد نيفتاد. لذا براي رفع فتنه، تصويب نمودند، مشغول گرفتن هستند تا بعد چه شود.

امروز صبح حكومت، عده ­اي سوار براي جلوگيري [از شرارت­هاي] طايفه مال ­سبز­علي فرستادند. خودِ حكومت هم بعد از ظهر با سوار رفتند، عصر مراجعت نموده، معلوم شد دو نفر از طرف حكومت و چهار نفر از الوار با دو رأس اسب كشته شده. فردا باز هم خيال جنگ دارند، خداوند انشاء­الله اصلاح فرمايد.[۳۲]  

 نسخه تازه­ یاب بیضاء

در اواخر زمستان سال ۱۳۹۳ کارشناسان سازمان میراث فرهنگی بروجرد، زمانی که به بررسی بخشی از اسناد و مدارک باقی­مانده در خانه تاریخی مغيث ­الاسلام طباطبايي، واقع در کوی صوفیان مشغول بودند به دو نسخه از روزنامه بیضاء دست یافتند. یکی از آن دو، تنها یک برگ است که بخش بالای آن، شامل عنوان و دیگر مشخصات روزنامه از بین رفته و جوهر بخش باقی مانده نیز کم رنگ­تر از آن است که مطالب آن خوانده شود، و نسخه دوم تقریباً سالم است. به صلاحدید آقای یارمحمدی، رئیس میراث فرهنگی بروجرد موضوع یافت شدن نسخه­ ای از بیضاء به آقای ارجمندی، رئیس وقت اداره ارشاد اسلامی اطلاع داده شد و با کمک کارشناسان هر دو اداره، تصاویری با کیفیت از آن نسخه سالم تهیه گردید. نسخه­ ای از تصاویر مذکور در مرداد ماه ۱۳۹۵ در اختیار من گذاشته شد. با آن که تصاویر تهیه شده از کیفیتی بالا برخوردارند، پاک شدن یا کم رنگ شدن جوهر برخی از عبارات روزنامه، مانع از خواندن تمامی متن می­ شد. از این رو دوست عزیزم، آقای مهندس عبدالرضا برق­ دهنده با استفاده از نرم­افزار photoshop تغییراتی در کیفیت تصاویر ایجاد کرد تا بهتر خوانده شوند. به رغم این، برخی از کلمات و عبارات متن روزنامه همچنان ناخوانده ماند.

    نسخة تازه­ یاب بیضاء ششمین شماره آن است که در روز دوشنبه ۲۹ ذيقعده ۱۳۲۷ ه.ق/ ۲۱ آذر ۱۲۸۸ در دو برگِ به هم پیوسته (چهار صفحة پشت و رو) به روش ژلاتینی با جوهر آبی رنگِ مایل به بنفش چاپ و منتشر شده است. قطع روزنامه کمی بزرگتر از ورق A4 در اندازه­های ۲۲× ۳۵ سانتی­متر است. لوگو (عنوان) و مشخصات اصلی روزنامه در کادری مستطیل شکل در بالای صفحة اول طراحی شده است. عنوان روزنامه، بیضاء است که با خط نسخی زیبا و دُرشت بر قسمت میانی نقش بسته است. بالای عنوان، جملة «بسم ­الله الرّحمن الرّحیم» به خط نسخ و ریزتر از عنوان روزنامه نوشته شده است. زیر عنوان، عبارت «تاریخ یوم دوشنبه ۲۹ شهر ذی قعده الحرام ۱۳۲۷» به خط شکسته به چشم می­خورد. در طرف راست عنوان روزنامه، مشخصات اصلی روزنامه در چهار ستون به شرح زیر درج شده است:

  • عنوان مراسلات (اداره بیضاء)
  • مؤسس (شاهزاده مؤیدخاقان رئیس عدلیه)
  • مدیر [ناخوانا] (میرزا محمدحسن)
  • عجالتاً هفته ­ای دو نمره توزیع می­ شود

    قيمت اشتراك سالانه در بروجرد ۱۵ قران و ساير ولايات ۲۰ قران بوده که در ستون­ سمت چپ عنوان روزنامه نوشته شده است. در آخرین سطر ستون سمت چپ آمده است: «لوایح مفیده با امضاء راقم درج می­ شود». در پایین کادرِ عنوان روزنامه، این جمله دیده می­ شود: «روزنامه آزاد عام­ المنفعه از اخبار و اطلاع و مذاکرات انجمن محترم سخن می­ راند و مقصودی جز اطلاع عموم ندارد». با آن که کادر لوگوی روزنامه از متن اصلی جدا شده، در بالای این کادر و نیز طرفین عنوان بیضاء جملاتی به خطی شکسته و نامنظم نوشته شده که به زیبایی لوگوی روزنامه آسیب رسانده­ است. این جملات، توضیحات مدیر روزنامه در باره وجود نقص فنی در تکثیر و نشر شماره پنجم است:

چقدر در نبودن اسباب [چاپ] باید تأسف خورد که در نمرة قبلی بکلی عبارات متغیر گشته [ناخوانا] برای ترتیب نمرات، مدیر متعهد است نمره (۵) را مجدداً طبع نموده تقدیم دارد [امضاء] میرزا محمد حسن.

    صفحات بیضاء دو ستونی است و بالای هر صفحه، شماره آن و شماره روزنامه درج شده است. این روزنامه، مانند بیشتر جراید آن عصر فاقد تیتربندی است. اندازه عنوان مطالب، همسان عبارات متن است با این تفاوت که میان علامت (( )) و وسط ستون نوشته شده­­ اند. عنوان­ ها به خط نسخ و متن، با خط شکسته تحریری کاملاً خوانا است که بر اثر تاخوردگی صفحات و نیز گذشت زمان، جوهر بسیاری از کلمه ­ها و حتی جمله ­ها، کم­رنگ یا پاک شده و خواندن قسمت­هایی از متن، دشوار یا غیرممکن شده است. متن روزنامه، مانند دیگر متون آن زمان، نشانه­ هایی چون (،) ویرگول، (:) دونقطه و (.) نقطة پایانی جمله ندارد و جملات با کمی فاصله از یکدیگر مشخص­ شده­ اند. روزنامه فاقد هرگونه تصویر و طرح گرافیکی است.

    با توجه به تاریخ انتشار شماره ششم بیضاء در ۲۹ ذيقعده ۱۳۲۷ ه.ق/ ۲۱ آذر ۱۲۸۸ه.ش. و به استناد عبارت «عجالتاً هفته­ ای دو نمره توزیع مي­ شود» می­ توان گفت که اگر نشر بیضاء تا شماره ششم مرتب و منظم بوده باشد نخستین شماره آن در اوایل آذر ۱۲۸۸ منتشر شده است. از طرفی، خبر تأسیس و نشر بیضاء در دو روزنامه زاینده ­رود و انجمن اصفهان به ترتیب در ۱۸ و ۲۲ ذی­الحجه ۱۳۲۷ یعنی نزدیک به یک ماه بعد از نشر شماره ششم بیضاء منتشر شده است.

    بیضاء به روش چاپ ژلاتینی[۳۳] تکثیر و منتشر می­ شد. این روش ساده بود و با وسایل اولیه چاپ، یعنی مقدار کمی حروف و یک نورد کوچک ژلاتینی انجام می­ شد.[۳۴] در این روش تکه­ های ژلاتینی را که از سر ماهی، گلیسیرین، قند، آب و آمونیاک دُرست می­ کردند، در دیگ­ های مخصوص حرارت می­ دادند. این ژلاتین­ها پس از آن که آب می­شد در قالب­های مخصوص نورد که میله­ های نورد در آن تعبیه شده بود، ریخته می ­شد. آنگاه زمانی که ژلاتین سرد و محکم می­شد، آن را از قالب در می­آوردند و برای چاپ استفاده می­کردند. این نوردها را نوردهای ژلاتینی می­نامیدند. هرچند استفاده از روش چاپ ژلاتيني براي بسياري فراهم بود و سرمايه و وسايل زيادي نمي­ خواست، اين اشكال را داشت كه اثر جوهر بر روي كاغذ در مقايسه با چاپ سربي ماندگاري زيادي نداشت و به مرور رنگ می­ باخت.

در دو سه سال آخر سلطنت مظفر­الدین شاه و در آغاز مشروطیت، که هنوز روزنامه در ایران گسترش نیافته بود، یکی از وسایل نشر افکار آزادی­خواهان و مخالفت با حکومت استبدادی و رجال درباری نشر شبنامه­ های خطی با چاپ ژلاتینی بود. این کار به خصوص در سال­های ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ ه.ق./ ۱۲۸۴ و ۱۲۸۵ شمسی، یعنی سال­های اوج نهضت مشروطه­ خواهی در ایران به اندازه­ای در تهران و شهرستان­ها رواج داشت که هر کس با شخص دیگری دشمنی داشت، علیه او شبنامة ژلاتینی منتشر می­کرد.[۳۵] استفاده از روش چاپ ژلاتینی در سال­های بعد از ۱۳۲۴ه.ق./ ۱۲۸۵ه.ش. تقریباً منسوخ شد و بیشترِ روزنامه­ها با چاپ سربی و بعضاً چاپ سنگی، که قدیمی­تر بود منتشر می­شدند. با این حال، روش تکثیر ژلاتینی برای آن دسته از روزنامه ­هایی که غیرعلنی بودند و یا مانند بیضاء، در شهرهایی منتشر می­ شدند که چاپخانه نداشتند ادامه یافت. از جمله این روزنامه­ ها می­ توان به اتفاق در اراک اشاره کرد که در سال ۱۳۲۶ ه.ق. منتشر شده است.[۳۶] جالب آن است که این روزنامه وضعیتی مانند بیضاء دارد، نسخه­ ای از آن یافت نشده و خبر نشر آن از مندرجات روزنامه دیگری نقل شده است. 

    روشن نیست که نشر بیضاء تا چه زمانی ادامه داشته و یا چه تعداد شماره از آن منتشر شده است. هرچند نبودن دستگاه چاپ و نیز وجود برخی مشکلات فنی که در راه تکثیر بیضاء قرار داشته و مدیر روزنامه نیز در شمارة ششم به آن اشاره کرده است، احتمال ادامه نشر این روزنامه برای زمانی طولانی را ضعیف کرده است.

   از مؤسس و مدیر روزنامه بیضاء در حال حاضر اطلاع چندانی در دست نیست. این اندازه روشن است که مؤیدخاقان از شاهزادگان قاجار بوده و در سال ۱۳۲۷ ه.ق. ریاست عدلیه بروجرد و لرستان را بر عهده داشته و چون اوضاع منطقه را آشفته و نابسامان می­‌دیده، از انتصابش به این سمت راضی نبوده و قصد کناره ­جویی داشته است. به رغم این با مشروطه­ خواهان بروجرد ارتباط و همکاری داشته و مورد توجه خاص اعضای انجمن ولایتی بوده است. تأسیس روزنامه بیضاء آشکارترین فعالیت شاهزاده مؤیدخاقان در طرفداری از نظام نوپای مشروطیت و تلاش برای اصلاح امور منطقه بوده است. او در سال ۱۳۳۰ ه.ق. ریاست تشکیلات عدلیه در اراک و ثلاث (ملایر، نهاوند و تویسرکان) را بر عهده گرفت. [۳۷]

بيضاء و انجمن ولایتی بروجرد

تشکیل انجمن­ های ایالتی و ولایتی یا به تعبیر امروزی، شوراهای اسلامی شهرها و استان­ها از مهم­ترین دستاوردهای انقلاب مشروطیت بوده است. در واقع این یکی از آرزوهای بزرگ فعالان سیاسی آن زمان بود که بتوانند از خودکامگی و قدرت نامحدود حکام ایالات و ولایات بکاهند و به نوعی عموم اهالی را در اداره امور شهرهای خود سهیم سازند. در ۲۲ اردیبهشت ۱۲۸۶، قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی مشتمل بر ۱۲۲ ماده، به تصویب نمایندگان دوره اول مجلس شورای ملی رسید.

در این قانون شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان، شروط شرکت در انتخابات، قوانین نظارتی، شیوه رأی‌گیری، مشخصات صندوق رأی‌گیری، نحوه ارایه شکایت از تخلفات، شرح وظایف، شیوه تشکیل جلسات و بودجه این نهاد به تفصیل بیان شده بود.[۳۸]

در مقایسه با شوراهای اسلامی شهر، انجمن­های ایالتی و ولایتی از اختیارات مهم­تر و گسترده­ تری برخوردار بودند تا آنجا که می­ توانستند به تمامی شکایاتی که از شخص حاکم ایالت یا ولایت می ­شد، رسیدگی کنند و برای رفتار خلاف قانون، به او اخطار دهند و حتی در این باره مستقیماً با اولیای دولت مکاتبه نمایند.[۳۹]

مجموعه وظایف و اختیارات انجمن ­های ایالتی و ولایتی به آنها این توانایی را می­داد که به سان مجلس یا پارلمان محلی بر تمامی امور اقتصادی و اجتماعی حوزه فعالیت خود نظارت داشته باشند. برابر ماده ۸۰ و ۸۱ قانون یادشده، انجمن­ هاي ايالتي و ولايتي موظف بودند كه در مهلت ۴۸ ساعت نسخه ­اي از صورتجلسه ‌مذاكرات خود را براي آگاهی عموم در اختيار روزنامه­ ها بگذارند، متقابلاً روزنامه­ ها نیز وظیفه داشتند در صورت ابراز هرگونه نظر در خصوص مذاکرات انجمن، بخش مربوط را منتشر نمایند «والا مجازات می­ شدند».[۴۰]  

    از پیِ تصویب این قانون، انجمن­­ های ایالتی و ولایتی یکی پس از دیگری شکل گرفتند[۴۱] و بزودی به اصلی­ ترین کانون توجهات اهالی تبدیل شدند. نشر اخبار و مذاکرات انجمن­ها در روزنامه­ ها، این توجه را دو چندان کرده بود. حتی در برخی ولایات روزنامه­ هایی مختص انجمن­ ها تأسیس شد؛ انجمن تبریز، انجمن اصفهان، انجمن ملی ولایتی گیلان و انجمن ولایتی یزد سخنگوی انجمن­های این مناطق بودند و مشروح مذاکرات آنها را منتشر می­ کردند.[۴۲] دو روزنامه نخست پس از به توپ بسته شدن مجلس همچنان به نشر خود ادامه دادند و زبان حال مشروطه­ خواهانی باقی ماندند که در برابر نظام استبدادی مقاومت  می­ کردند.[۴۳]

   به استناد مجموعه اسناد موجود در خانه تاریخی حاج افتخارالاسلام، همزمان با خیزش موج مشروطه ­خواهی در کشور، انجمن بروجرد مرکب از سران مشروطه­ خواه این شهر برپا شده بود و در جهت پیشبرد اهداف نهضت مشروطیت­ فعالیت می­کرد. ظاهراً با تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی در اردیبهشت ۱۳۲۶ همین انجمن یا مجلس ملی محلی، با تغییراتی به عنوان انجمن ولایتی بروجرد به گونة رسمی آغاز به کار کرده است. روشن است که ریاست این دوره از انجمن ولایتی بروجرد را سید فخرالدین نبوی طباطبایی مشهور به حاج افتخارالاسلام و ملقب به صدرالعلماء از بزرگان سلسله سادات طباطبایی برعهده داشته است.[۴۴] طرفداری صدرالعلماء از نظام نوپای مشروطیت و فعالیتش در انجمن ولایتی سبب شد که پس از به توپ بستن مجلس، مدتی از شهر تبعید گردد.[۴۵]  

    دومین دوره انجمن ولایتی بروجرد پس از سقوط سلطنت محمدعلی شاه برپا شد. صفحه نخست و ستون اول از صفحه دوم شمارة ششم بیضاء به درج مشروح مذاکرات جلسه انجمن ولايتي بروجرد در روز یکشنبه ۲۸ ذیقعده ۱۳۲۷ه.ق. اختصاص یافته است.

از متن این مذاکرات بر­می ­آید که در تاریخ یاد شده، زمان زیادی از تشکیل انجمن ولایتی بروجرد نگذشته زیرا تعیین مکان و محل انجمن، یکی از سه موضوعی است که در دستور جلسه قرار داشته است. همچنین نام پنج نفر از شش عضو اصلی انجمن ولایتی بروجرد مشخص شده است: حاج افتخارالاسلام، مغیث ­الاسلام، صارم ­الممالک، حاجی اسداله و شیخ­الاسلام.[۴۶]

از این جمع، سید فخرالدین نبوی طباطبایی صدرالعلماء مشهور به حاج افتخارالاسلام (۱۲۸۲-۱۳۵۰ه.ق) و سید یعقوب مغیثی طباطبایی ملقب به مغیث­الاسلام، مشهور به حاج آقا مغیث (۱۲۵۷-۱۳۳۶ه.ق)[۴۷] از ملاکین معروف و چهره­ های متنفذ و فعال در امور سیاسی و اجتماعی شهر بروجرد در اواخر دوره قاجار و اوایل عصر پهلوی شناخته ترند. خانه­ های بزرگ و اعیانی این دو شخصیت مشهور سلسله سادات طباطبایی در کوی صوفیان بروجرد در شمار خانه­ های تاریخی مورد حفاظت سازمان میراث فرهنگی ثبت شده ­اند، همچنین اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بروجرد در بخش بیرونی خانه حاج  افتخارالاسلام مستقر است.    

    دو موضوع مهم دیگری که در دستور مذاکرات این نوبت از نشست­ های انجمن قرار داشته انتخاب نمایندگان بروجرد در دومین دوره مجلس شورای ملی و مسألة ناتوانی قوای حکومتی در برخورد با اشرار بوده است. ظاهراً موضوع اخیر با توجه به ناامنی­ های گسترده­ای که برخی طوایف یاغی و غارتگر در روستاهای اطراف شهر ایجاد کرده بودند، مهم­ترین دغدغه اعضای انجمن بوده است. در این میان، شایعه استعفای شخص حاکم، که می­ توانست میدان را برای ترک­تازی دسته­ های یاغی بازتر کند آشکارا بر نگرانی اعضای انجمن افزوده بود. البته این همه ماجرا نبود؛ همراه با ناامنی گسترده و شرارت سرکشان و غارتگران، فرصت ­طلبان و سوداگران نیز از ضعف قوای حکومتی و فضای آشفته منطقه سود خود را می­ جستند و با احتکار و گران فروشی، زندگی را بر عموم اهالی سخت کرده بودند. این برداشت از لابلای دیگر مطالب منتشره در تنها نسخه در دست بیضاء قابل فهم است. با این وصف می ­توان گفت که گردانندگان بیضاء فعالیت روزنامه­نگاری را نه یک حرفه، که حرکتی در جهت اصلاح اوضاع آشفتة اجتماعی و اقتصادی بروجرد و مناطق تابع آن می­ دانستند و احتمالاً در این جهت، همکار و همیار انجمن ولایتی بروجرد شناخته می ­شدند.

بازخوانی نسخة يافت شده بيضاء

 [صفحه اول، ستون اول] دو ساعت [و] نیم به غروب مانده روز یکشنبه ۲۸ [ذیقعده] انجمن رسمی شد. در باب وضع ولایت[۴۸] و محل انجمن مذاکره در میان آمد.

آقای حاجی افتخارالاسلام [:] انجمن نباید بدون هیچ باشد. باید امروز سه مطلب، مطرح [و] مذاکره شود. یکی محل صحیحی برای انجمن [مشخص شود] که مرکزی معین داشته باشد و مُبل و اثاث[۴۹]آن را هم می­ بایست تهیه کرد.

(ثانیاً) ناگزیریم که زودتر وکیل خود را روانة مجلس[۵۰] مقدس نماییم، که [نکند] بواسطه نرفتن وکیل سرشکسته گردیم.

(ثالثاً) ایالت جلیله[۵۱] که عصر یوم جمعه هیئت وکلای عظام[۵۲] را احضار و دعوت به دیوانخانه نموده بودند، مقصودشان این بود که از من به هیچ وجه کار[ی] ساخته نیست و استعفا داده­ام، خود شماها که مبعوثین ملت بروجرد هستید، فکری نمایید.

حاجی اسدالله[:] غرضِ ایالت جلیله از این فرمایش استعفا نیست بلکه از عدم پول است. اگر وجهی برایشان تهیه شود، پیشرفت دارند. خوب است از تهران، برای پاره­ای تنظیمات معاونی بخواهند.

صارم ­الممالک[:] پریشب به ایالت جلیله عرض شد که می ­فرمایید کارها پیشرفت ندارد، پس تاکنون اقدامی که شده معاون و مشاوری داشته ­اند[؟] از زمان انعقاد انجمن ولایتی، مشاوره به انجمن می­ فرمایند، این مشاوره قانونی نیست[؟] ماها ملت بروجرد امید [ناخوانا] حکومت است،  می­خواهیم بعد از خرابی [ناخوانا]  [صفحه اول، ستون دوم] از انجمن رأی می­ خواهند که انجمن بنویسد فلان طایفه [ناخوانا] آن نوشته را سند قرار دهند شاید از پیش نبرند تقصیر به انجمن دارد و [ناخوانا]

حاجی افتخارالاسلام[:] ایالت صراحتاً می­ گوید «کلیتاً قدرت در من نیست که از عهده برآیم، هرچه صلاح خودتان و مملکت است بکنید» پس باید به طهران اطلاع داد و کسب تکلیف بکنیم.

شیخ­ الاسلام[:] خوب است حکومت چیزی در این باب بنویسند.

حاجی اسدالله[:] ابداً همچو نوشته­[ای] نخواهند داد خودشان می­گویند استعفا داده­ ام.

صارم­الممالک[:] ماها که از مخابرات ایشان اطلاع نداریم [ناخوانا][۵۳] می­فرمایند استعفا داده ­ام.

حاجی افتخارالاسلام[:] در باب تلگراف طهران چه باید کرد و باید نوشت[؟] بدون استعلام از این که استعفا کرده­اند، صحیح نیست چیزی نوشته شود. پس به خود ایشان لایحه نوشته شود و جداً جواب بخواهیم. (رأی دادند)

لایحه به این مضمون نوشته شد[:] خدمت ذی­ ملاطفت حضرت اشرف اسعد امجد والا ایالت حکومت [ناخوانا][۵۴] امروز از قرار اطلاع از سیلاخور، الوار مال ­سبزعلی به دهات مالیات [وضع] می­ کنند. دو روز قبل که وکلا شرفیاب بودند صراحت فرمودید که من کاری از پیشم نمی­ رود و شماها را برای این مطلب خواسته بودم که بگویم آنچه را صلاح حال خودتان و مملکت و ملت می­ دانید رفتار نمایید. بنا بود که لایحه در این باب امروز به انجمن مرقوم فرمایید لذا مزاحمت می ­شود و ملت امروز هجوم آورده­ اند و علاج می­ خواهند. مسئول امنیت [صفحه دوم، ستون اول] هم شخص حضرت والا هستید. وظیفه انجمن هم غیر از خواستن امنیت چیز دیگر [خط خوردگی] بر حضرت والا ندارد. آنچه تکلیف است مرقوم فرموده که جواب ملت داده شود ز چه [ناخوانا] است. ایام [ناخوانا] (انجمن ولایتی)

در باب وکیل طهران مذاکره شد[:]

حاجی افتخارالاسلام[:] اگر رأی بدهید آقای سید حسین مدیرالاسلام بروجردی[۵۵] که از هر جهت سزاوار است به وکالت منتخب شود.

[ناخوانا][۵۶] ایشان بسیار خوب هستند و جناب عنایت­ الملک هم به ایشان متفق باشند بهتر است.

در باب آقای سید حسین [ناخوانا] و جناب عنایت ­الملک قرار بر این شد که رئیس [ناخوانا] ایشان را ملاقات نمایند. ولی محض اطمینان از مجلس مقدس که سنه ماضیه مدیرالاسلام و [ناخوانا] اتهامی نسبت به ایشان داده بودند، قرار شد که تلگرافی [از] حضرت اجل آقای مستشارالدوله رئیس مجلس [استعلام] نمایند که اگر آقا سیدحسین مدیرالاسلام پذیرفته است، اعتبارنامه برای ایشان [ناخوانا] و عنایت ­الملک هم متفق به ایشان به وکالت از طرف عموم ملت بروجرد منتخب شوند.

[ناخوانا] مسئلة محل انجمن، متفق­الرأی منزل خواجه محمد باقر، معین [و] صیغه خوانده شد.[ناخوانا] انشاءالله تعالی مرکز انجمن در آنجا قرار خواهد گرفت.

چند ورقه عکس سوار و سرباز ساخلو[۵۷] بروجرد که از ۲۲ [ذیقعده] مشغول سان[۵۸] بودند آوردند، ملاحظه شد.

آقای حاجی مغیث­ الاسلام [:] تمام این زحمات برای این است که قشون[۵۹] مرتب شود و قشون مرتب نمی­ شود مگر به دادن حقوق آنها. اگر حقوق نرسد مثمر فائده و منتج به نتیجه نخواهد بود. پس اول می­باید تدارک وجه برای آنها نمود، بعد از آنها خدمت خواست.

 درد بالای درد [تیتر]

از آنجایی که دو سال است ملت بدبخت بروجرد در فشار الوار [صفحه دوم، ستون دوم] و مبتلای به غارت و صدمات فوق طاقه بودند، بالاتر از این خسارت و صدمه متصور نیست که کار همة ملت بروجرد درهم، بدبختانه اهالي اينجا نه كسبي نه زندگي، همه مفلوك و پريشان حال، ويلان و سرگردان، [تنها] دلخوشي كه داشتند فراواني نان و [ناخوانا] ارزاني گوشت، با [وجود] اين صدمات، بیچاره کاسب به عسرت تهيه نان و گوشتي مي­نمود و از [ناخوانا].[۶۰]  حالا چشم ما روشن [ناخوانا] به چوبدارها وجه داده، می­ روند به مسلخ، گوسفندی که روزیِ ملت فلك زده بيچاره بروجرد است [را] به اضعاف[۶۱] متصاعد[۶۲] می­

خرند. سابقاً مرسوم بود [که] چوبدار از بختیاری و اطراف، گوسفند خریده و مي­ آوردند بعضي را بروجرد مي­ فروختند و برخي را به طهران مي­ بردند. حالا بدبختي به اينجا ما را کشانده که تجار مملکت ما برعكس ساير ولايات در صدد خرابی مملکت و بدتر از این، در هلاکت ملت ­می­ کوشند. شماها كه از قصاب خانه گوسفند مي ­فرستيد می­ خرند، با اين وضع مملکت، قصاب هم این روز را از خدا می­خواهد که بهانه [ناخوانا] عذر موجه برای او فراهم شود، اگر گوشت را از سیصد دیناری كه حالا [ناخوانا][۶۳] يك دفعه ده شاهي[۶۴] بگوید، كي جواب آنها را مي­ دهند. اي تجاري كه حرص جلوي چشم شما را گرفته، به احوال فقراي مملكت بنگريد، كاسب فقير بدبختي كه از صبح تا غروب ده شاهی به زحمتِ زياد فراهم مي ­تواند بياورد، چه طور عندالله جواب مي­ دهید. كه براي گوسفندي سه عباسي[۶۵] حق­ العمل را حتي به هزار گونه نفرين [ناخوانا][۶۶]. شماها در ناز و نعمت مستغرق، چه باك كه فقرا چه مي­ گذرانند. فرداي قيامت جواب اين مسلمانان را چه خواهيد داد.  باز هم چشم ما روشن، شنيده ­ايم كه براي گندم و نان هم [ناخوانا] پيدا شده كه نان را می­ خرند [صفحه سوم، ستون اول] و مي­ آورند بازار به مسلمانان مي­ فروشند. زنده باشيم بالاتر و بهتر از اينها خواهيم ديد[!] تمام اينها نيست مگر بدبختي ما.

انجمن محترم تازه منعقد [شده است] اين مطالب هم قانوناً وظيفه انجمن نيست. نظميه[۶۷] و بلديه[۶۸] نداريم، به خلاف قانون اگر رفتاري شود- و اينطور كارها پيش می­ آيد- به كه ملتجي و به كدام اداره پناهنده شويم[؟] تعجب در اين است كه ملت بروجرد را به نظر [مردم] ساير بُلدان[۶۹] طور ديگري و وحشي قلمداد كرده­اند. به دقت و تعمق نظر كه ملحوظ گردد، ملت بروجرد دوچار بعضي محذورات و پاره­اي اشكالات است. روزي به يك نوع [گرفتاری] مبتلا [هستند].  قسمي به بروجرد بدبختي احاطه كرده مثل [ناخوانا] ايالت جليله را با اين حسّ فطرت و صفاي عقيدت، فريب مي ­دهند و به نظر كار را سخت نشان مي­دهند. الوار به پاي خود مي­آيند[ناخوانا][۷۰] به نظر چنان جلوه مي­ دهند كه اگر نگاه كج به آنها بشود زمين و زمان متزلزل و كوهها متدکدک خواهد شد.[۷۱] خداوند را قسم مي­ دهم به حرمت صديقه طاهره عليهمالسلام كه قلوب بزرگان ما را به فقراي ما مهربان و درصدد اصلاح اموراتمان برآيند. (بقيه دارد)

قابل توجه وكلاي محترم دامت تأييداتهم، مكتوب شهري[تیتر]

خدمت جناب …… مدير دامت تأييداته، اين مختصر عريضه صادقانه را كه زبان حال ملت بروجرد است چنانچه مقتضي بدانيد براي تذكر خاطر مودت مظاهر آقايان وكلاي محترم انجمن مقدس ولايتي دامت تأييداتهم، در جريده فريدة (بيضاء) درج فرماييد ……. حضور مبارك آقايان وكلاي محترم انجمن مقدس دامت تأييداتهم و توفیقاتهم ­العالی. [صفحه سوم، ستون دوم] با كمال احترام به عرض تهنيت و تبريك انعقاد انجمن مقدس دامت بقاه، كه مايه فوز و سعادت ملت است مبادرت نموده و دوام عمر و ازدياد شوكت آن بزرگواران را از درگاه حضرت ذوالجلال مسئلت مي­ نمايد. اميدواريم هرچه زودتر با كمال اتحاد و يك ­جهتي تشكيل ادارات ايالتي و ولايتي را از بندگان ……[۷۲] ايالت جليله، كه خودشان يكی از رجال مجرب وطن ­پرست قانون ­دوست هستند بخواهند، كه در موقع معيّني با حضور آقايان علماي اعلام و اعيان و تجار و اشراف و غيرهُم بطور رسمي به انجمن مقدس معرفي فرمايند، كه افراد ملت ملجاء تظلمات عمومي خود را كه به هر اداره­ اي راجع است، دانسته و بعدها اسباب مزاحمت و تضييع اوقات شريف انجمن محترم را فراهم نياورند. ادارات هم تكاليف و وظايف خود را دانسته، مداخله به امور ساير ادارات نكنند و هر يك خود را مسئول كار و خدمات راجعه به خود بدانند، كه هرگاه رئيس يا يكي از اجزاء برحسب ضرورت تغيير كند، تفاوتي به حال اداره نداشته باشد و دفاتر هر اداره كه محل امانت و اسرار ملت است، هميشه محفوظ باشد. مثلاً اگر يكي از اجزاء به موجب قانون تغيير كند، عوض او را شخص حاكم كه رئيس كل است، به انجمن مقدس معرفي می ­كند و اگر رئيس تغيیر كند از طرف وزارت جليلة داخله معرفي مي­ شود. يعني همان حكم او مُعرّف اوست. (تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل) خادم وطن، ميرزا هادي كرمانشاهي مستخدم پُست خرم­ آباد

 بيضاء

خدا را هزار هزار بار شكر مي­ نماييم كه از اين لوايح بي­غرض [ناخوانا][۷۳] [صفحه چهارم، ستون اول] به اداره بیضاء می­رسد که درج شود و عموم ملت تکلیف کنونی خود را به کمال آزادی و جد و جهد از انجمن مقدس درخواست نمایند. ولی چه عرض کنم بعضی از ما ملت از اسم روزنامه بدمان می ­آید و متنفر می­ شویم. دیگر نمی ­دانند به قول ابوالفضل  بیهقی «هیچ نوشته ­ای نیست که به خواندن نیرزد» تقصیر هم ندارند. تاجر یا کاسب یک ساعت وقت را از شغل خود منفک نمی­شود که روزنامه بخواند و فی­ الجمله به حال مملکت بصیر و خبیر گردد و ببیند وکلای مقدس ما چه قِسم من باب پیشرفت مقاصد ملت در سئوال و جوابند. ملاحظه نماید که در ولایت چطور در صدد بعضی خیال ­ها هستند. به خیالات واهیه می­گویند [که] شخص، خود را به این کارها نباید مشغول نماید و و و و و

 بقیه از مقالة قبل صنعت از [ناخوانا][۷۴] [تیتر]

عرض شد که طفل اگر تا حد رشد و بلوغ تحصیل روزه [ناخوانا] قرآن و فارسی و خط و مسائل تقلیدیه و حِرفت و صنعت ننماید در ریعان جوانی، که هزارگونه خیالات او را دوچار می­ شود چطور [ناخوانا][۷۵] تحصیل نموده خود را در زمره دانشمندان و عقلا قلمداد نماید و به مدارج عالیه تمدن و ترقی برساند[؟] مشهور است «العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر»[۷۶] پس خوب است که اطفال خود را به تحصیل علم وادار نموده چون علانیه و آشکار است [که] مردم عوام چه قدر افسوس می­ خورند از این که سواد و خط ندارند. ملاحظه حالِ بعدِ اطفال خود را فرموده، آنها را تشویق به درس و تحصیل و اتحاد، که مایة بسی ترقیات است نمایند. به دقت نظر به حال حالیه وطن [ناخوانا] و خود را بنماییم که [ناخوانا][۷۷] ترین احوال در زیر فشار دول متحابّه [صفحه چهارم، ستون دوم] هستیم، زندگی ما و مردن ما محتاج به آنها باشد [ناخوانا].[۷۸] تا وقت است دست به دست داده بلکه خود را از این مهلکه نجات دهیم. مگر نه ازمنة سابق، متاع ما به ولایات می­ رفته، مگر نه همین چیت کارخانجات بروجرد بود که شنیده ­ایم در ولایات بعیده به [ناخوانا][۷۹] به غالب نقاط ایران و خارجه می ­رفته. از بس از بی­ علمی هوای نفسانیه تقلب کردیم و به عوض کتیرا، آرد گندم به کار بردیم، به کلی واخورده و استادان آنها [ناخوانا] و عاقبت به بدترین احوال رسیدیم. از بی ­دانشی و بی­­ علمی اینطور شد [ناخوانا] صنعت های حالیه را هم مشغول تقلب شده­ اند. کم­کم این [ناخوانا] که به چهل پنجاه منزل راه باید برود، یکشبه و [ناخوانا][۸۰]

بقیه از [ناخوانا] به قول عوام و  [ناخوانا] [تیتر]

    در شمارة دو عرض کردیم که به نظر عوام همچو متصور است که ثروت فقط داشتن مال اندوخته از زر و سیم و عقار و خانه و مایحتاج است. چه بسا در همین شهر اشخاصی متمول صاحب مکنت بودند که اولاد آنها بواسطه نداشتن علم و هنر، چنان محتاج و فقیر شده­ اند که به گدایی افتاده ­اند. پس علم ثروت است و ثروت علم. چه، بواسطه علم و دانش [است که] گنج های مخزونه مکنونه از شکم زمین ظاهر می­ شود و طلا و نقره بر سطح زمین جاری می­ گردد. با تعلیم تجزیه مرکبات و ترکیب بسایط و ترتیب منسوجات و خواص معدنیات، ثروتی بی­ نهایت حاصل و پیدا و ظاهر و هویدا خواهد شد. و از برای علم [ناخوانا][۸۱] متصور نیست. به ثمره علم آهن از  سنگ [ناخوانا][۸۲]می­نماید (بقیه دارد)

منابع:

الف) اسناد و روزنامه ­ها

  • مجموعه اسناد موجود در خانه تاریخی حاج افتخارالاسلام در کوی صوفیان بروجرد
  • انجمن اصفهان، سال سوم، ۱۳۲۷ ه.ق. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان
  • بیضاء، تک نسخة موجود در اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شهرستان بروجرد
  • زاینده­ رود، سال اول، ۱۳۲۷ ه.ق. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان

ب) کتب چاپی

  • بروان، ادوراد، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه مهری قزوینی. تهران: کویر، چاپ دوم ۱۳۸۰
  • بهار، محمد تقی (ملک­ الشعراء)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ۲ جلد. تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم ۱۳۷۱
  • حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران: امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۶۰
  • دولت­آبادی، یحیی، حیات یحیی،۴ جلد. تهران: عطار و فردوس، چاپ پنجم ۱۳۷۱
  • شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی. ۴ جلد. تهران: سخن، چاپ اول ۱۳۷۲
  • صالحیار، غلامحسین، چشم­ انداز جهانی و ویژگی­ های ایرانی مطبوعات، تهران: وزارت اطلاعات و جهانگردی. چاپ اول ۱۳۵۵
  • صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران،۴ جلد. اصفهان: کمال، چاپ دوم ۱۳۶۳- ۱۳۶۴
  • قاسمی، سید فرید، تاریخ روزنامه­ نگاری ایران (مجموعه مقالات،۲ جلد. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۹
  • کسروی، احمد ، تاریخ مشروطه ایران. تهران: امیرکبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۶۳
  • کسروی، احمد ، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان دلیران. ۲ جلد. تهران: امیرکبیر، چاپ نهم ۱۳۵۷
  • کهن، گوئل، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران. ۲ جلد، تهران: آگاه، چاپ اول، ۱۳۶۲
  • مجموعه مصوبات چهار دوره قانونگذاری. بی­جا، بی­نا، بی­تا
  • محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران. تهران: انجمن دانشجویان دانشگاه تهران، چاپ اول ۱۳۵۳
  • محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران. تهران: بعثت، چاپ اول، ۱۳۶۶
  • میرزا صالح شیرازی، گزارش سفر میرزا صالح شیرازی، به کوشش همایون شهیدی. تهران: راه نو، چاپ اول، ۱۳۶۲
  • میرزای گلپایگانی، حسین، تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران (۱۰۵۰ قمری تا ۱۳۲۰ شمسی)، به کوشش مرضیه مرآت­نیا، تهران: نشر گلبن، چاپ اول ۱۳۷۸
  • یغمایی، اقبال، شهید راه آزادی سیدجمال واعظ اصفهانی. تهران: توس، چاپ اول ۱۳۵۷

ج) مقالات

  • بهرامی، روح­ اله و گودرزی، محمد، تاجر روناسی و نخستین روزنامه در بروجرد (مقاله) در تاریخ ایران و اسلام، مجلة علمی تخصصی گروه تاریخ دانشگاه لرستان. سال سوم، شمارة پنجم، بهار و تابستان ۱۳۸۸
  • عزیزی، غلامرضا، «سخنی در خصوص فعالیت­های مطبوعاتی در بروجرد»، فصلنامه صدای زاگرس، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۸۳
  • قاسمی، سیدفرید، «تاریخچه مطبوعات لرستان»، فصلنامه رسانه، سال دوم، شماره ۸ ،تهران، زمستان ۱۳۷۰
  • گودرزی، محمد (نگارنده)، «از بیضاء تا پیغام، مروری کوتاه بر تاریخچه مطبوعات بروجرد» در هفته ­نامه پیغام بروجرد، شماره­های صفر تا سه، مهر ۱۳۷۹
  • گودرزی، محمد (نگارنده)، «بیضاء روزنام ه­ای که هرگز منتشر نشد» فصلنامه راستان، شماره ۷ ، بهار ۱۳۸۷
  • مقدس جعفری، محمدحسن، «مروری گذرا بر نشریات محلی بروجرد»، فصلنامه صدای زاگرس، سال اول، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۱
  • نوروزی، بهروز، نقدی بر مقاله بیضاء روزنامه ­ای که هرگز منتشر نشد (مقاله) در راستان، فصلنامة تحلیلی، اطلاع­رسانی و پژوهشی در حوزة مطالعات علوم انسانی، سال چهارم، شمارة ۹، تابستان ۱۳۸۸

[۱]– محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران. تهران: انجمن دانشجویان دانشگاه تهران، چاپ اول ۱۳۵۳، ج ۱، ص ۲۲۳

[۲]گزارش سفر میرزا صالح شیرازی، به کوشش همایون شهیدی. تهران: راه نو، چاپ اول، ۱۳۶۲، ص ۳۰۴ 

[۳]– همان، ص ۲۹۲

[۴]– صالحیار، غلامحسین، چشم­ انداز جهانی و ویژگی­های ایرانی مطبوعات، تهران: وزارت اطلاعات و جهانگردی. چاپ اول ۱۳۵۵، ص ۲۷

[۵]– همان، ص ۱۱۳

[۶]– قاسمی، سید فرید، تاریخ روزنامه­ نگاری ایران (مجموعه مقالات). تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۹، ج۲، ۶۱۱

[۷]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید ومجلات ایران. اصفهان: کمال، چاپ دوم ۱۳۶۴ج ۲، ص ۴۳

[۸]– این مقالات به ترتیب تاریخ انتشار عبارتند از:

– قاسمی، سیدفرید، «تاریخچه مطبوعات لرستان»، فصلنامه رسانه، سال دوم، شماره ۸ ،تهران، زمستان ۱۳۷۰، ص ۴۸

– گودرزی، محمد (نگارنده)، «از بیضاء تا پیغام، مروری کوتاه بر تاریخچه مطبوعات بروجرد» در هفته­ نامه پیغام بروجرد، شماره­های صفر تا سه، مهر ۱۳۷۹

– مقدس جعفری، محمدحسن، «مروری گذرا بر نشریات محلی بروجرد»، فصلنامه صدای زاگرس، سال اول، شماره ۲، تابستان ۱۳۸۱، ص ۱۱

– عزیزی، غلامرضا، «سخنی در خصوص فعالیت­ های مطبوعاتی در بروجرد»، فصلنامه صدای زاگرس، شماره ۵ و ۶، پاییز و زمستان ۱۳۸۳، ص ۱۲۵

– گودرزی، محمد (نگارنده)، «بیضاء روزنامه ­ای که هرگز منتشر نشد» فصلنامه راستان، شماره ۷ ، بهار ۱۳۸۷، ص ۱۴۳

– نوروزی، بهروز، «نقدی بر مقالة بیضاء روزنامه­ ای که هرگز منتشر نشد» فصلنامه راستان، سال چهارم، شماره ۹، تابستان ۱۳۸۸، ص ۱۵

– بهرامی، روح­اله و گودرزی، محمد(نگارنده)، تاجر روناسی و نخستین روزنامه منتشره در لرستان، فصلنامه تاریخ ایران و اسلام، مجلة علمی تخصصی گروه تاریخ دانشگاه لرستان. سال سوم، شمارة پنجم، بهار و تابستان ۱۳۸۸، ص ۱۴۶

[۹]– دولت­آبادی، یحیی، حیات یحیی. تهران: عطار و فردوس، چاپ پنجم ۱۳۷۱، ج ۲، ص ۳۱۷

[۱۰]– کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان یا سرنوشت گردان دلیران. تهران: امیرکبیر، چاپ نهم ۱۳۵۷، ج ۱، ص ۶۰

[۱۱]– بروان، ادوراد، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمة مهری قزوینی. تهران: کویر، چاپ دوم ۱۳۸۰، ص ۳۰۷

[۱۲]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران. ج ۱، ص ۲۵

[۱۳]– بهار، محمد تقی (ملک­الشعراء)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. تهران: امیر کبیر، چاپ چهارم ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۱۰

[۱۴]– کهن، گوئل، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران. ج ۲، ص ۵۱۳

[۱۵]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران. ج ۱، ص ۲۸۸

[۱۶]– پیشین، ج ۳، ص ۱

[۱۷]– باسمه: چاپ، طبع. لغت نامه دهخدا

[۱۸]–  زاینده­ رود، سال اول، شماره ۴۴، چهارشنبه ۲۲ ذی­الحجه ۱۳۲۷ه.ق. ص ۳

[۱۹]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج ۲، ص ۴۳

[۲۰]– نقل قول صدرهاشمی در اینجا به پایان می­رسد. نظر به اهمیت موضوع، ادامة خبر از هفته­نامه انجمن اصفهان نقل شده است.    

[۲۱]– اشارة نویسنده به مراجع بزرگ شیعه ساکن در نجف اشرف یعنی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، شیخ­ عبدالله مازندرانی و میرزا محمدحسین نائینی است. «با به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و آغاز دورة استبداد صغیر، این علمای ایرانی مقیم عراق بودند که به خاطر دوری از ایران توانستند نهضت مشروطیت و آزادیخواهی را با فعالیتی خستگی­ناپذیر ادامه دهند. علما بر ضد محمدعلی­شاه و متحدین بیگانه او برخاستند، زیرا آنان را دشمن اسلام و کشندة ایرانیانِ مسلمان بشمار می­آوردند.» حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران: امیرکبیر، چاپ اول ۱۳۶۰، ص ۱۰۹

[۲۲]–  انجمن اصفهان، سال سوم، شماره ۳۶، شنبه ۱۸ ذی الحجه ۱۳۲۷ ه.ق. ص ۳

[۲۳]– پیشین، شماره ۳۷، شنبه ۲۵ ذی­الحجه ۱۳۲۷ ه.ق. ص ۳

[۲۴]– «سیدجمال موسوی مشهور به واعظ اصفهانی، در شهر همدان به دنیا آمد، در اصفهان رشد و نمو یافت و در ردیف مهم­ترین خطیبان زمان قرار گرفت. به دنبال تشکیل انجمن مخفی «ترقی» و نشر رسالة «رؤیای صادقه» در نقد رفتار مسعودمیرزا ظل ­السلطان حاکم اصفهان، از آنجا گریخت و به تهران رفت و با محافل مشروطه­­ خواهان ارتباط نزدیک یافت. ظاهراً نخستین بار توسط او، عامة مردم با مفاهیمی چون «قانون» و «آزادی» آشنا شدند و هم او بود که لفظ «مشروطیت» را از فراز منبر بر زبان توده جاری ساخت. با به توپ بسته شدن مجلس، از تهران متواری شد. در همدان توسط مأموران دولتی گرفتار آمد و چون حاکم همدان به قتلش رضایت نداد، به فرمان محمدعلی­شاه به بروجرد انتقال یافت و در زندان این شهر به شکل فجیعی کشته شد. مزار سیدجمال واعظ اصفهانی در محوطة شهرداری بروجرد قرار دارد.» گودرزی، محمد، (نگارنده)، «یادبود آزادی» فصلنامه صدای زاگرس، شماره ۳و۴ ، بهار و تابستان ۱۳۸۲، صص ۲۰۳- ۱۹۷

[۲۵]– یغمایی، اقبال، شهید راه آزادی سیدجمال واعظ اصفهانی. تهران: توس، چاپ اول ۱۳۵۷، ص ۵۷

[۲۶]– بهرامی، روح­اله و گودرزی، محمد(نگارنده)، تاجر روناسی و نخستین روزنامه منتشره در لرستان، فصلنامه تاریخ ایران و اسلام، ص ۱۴۸-۱۴۶

[۲۷]– من برای اول بار در دوران دانشجویی در مقطع کارشناسی به نام روزنامة بیضاء برخورد کردم. همان زمان، تابستان ۱۳۶۵ موضوع را با دوست دانشمند و فاضلم، زنده یاد حاج­ آقاعلی حجتی در میان گذاشتم. ایشان بلافاصله ماجرا را از آقای محمدعلی اصفهانیان، که با یکدیگر باجناق بودند جویا شد. مرحوم اصفهانیان، که از بستگان و خویشان نزدیک تاجر روناسی بود با وجود بهره­ مندی از حافظه بسیار خوب، گفت که تصمیم تاجر برای تهیة اسباب چاپ از اصفهان و انتشار روزنامه بیضاء تحت شرایط خاص سیاسی آن زمان گرفته شد و حاجی به آوردن دستگاه چاپ موصوف به بروجرد موفق نشد و پس از آن نیز موضوع را پی­گیری نکرد.

[۲۸]– در این گزارش واژه «حکومت» به شخص حاکم ولایت بروجرد و لرستان نیز اشاره دارد.

[۲۹]– در ماجرای به توپ بستن مجلس شورای ملّی، فوج سربازان سیلاخوری که به همین منظور از بروجرد به تهران اعزام شده بودند در آزار و اذیت عموم مردم و حتی غارت و چپاول خانه­ های مشروطه ­خواهان شدت عمل نشان دادند و خاطره­ای بسیار بد در اذهان ساکنان تهران برجا گذاشتند. برای نمونه بنگرید به: دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی . ج ۲، صص ۳۴۵ – ۳۱۷

[۳۰]– «در نظام قبیله­ای لرها «مالْ» مفهومی فراتر از طایفه داشت و دیگر گروه­ها و تیره­ های مرتبط و متحد با یک طایفه را هم در بر می ­گرفت. به عنوان مثال، طایفة سبزعلی، شامل تیره­ هایی چون زارعلی، الله­ مراد، مُؤمَه، صادق و عبدالرضا بود و مالْ سبز­علی، افزون بر تیره­ های یاد شده، تیره­ های دیگری مانند بلور، سیاهپوش وسبزی­وند را هم شامل می­شد که به رغم نداشتن پیوند نسبی، در شمار متحدان طایفة سبزعلی قرار داشتند. مال سبز­علی زیر مجموعة ایل بزرگ بیرانوند بود اما باشیخ­ علی­ خان، مشهور به شیخه از خوانین اصلی و بنام ایل بیرانوند میانة خوبی نداشتند. ظاهراً نسبت دادن ریاست اشرار مال سبزعلی به شیخ­ علی­ خان از عدم آگاهی مخبر روزنامه انجمن اصفهان نسبت به روابط طایفه­ ای لرها ناشی شده است.» به نقل از دوست عزیزم دکتر فیروز آزادی، پژوهشگر تاریخ لرستان در گفتگو با نگارنده به تاریخ ۲ تیر ۱۳۹۱.          

[۳۱]– اصول۹۱ تا ۹۳ متمم قانون اساسی مشروطیت به چگونگی انتخاب و وظایف اعضای انجمن­ های ایالتی و ولایتی مربوط بود. برابر اصول ۹۴ تا ۹۶ هیچ­گونه مالیاتی بر شهروندان برقرار نمی ­شد مگر آن که توسط اکثریت نمایندگان مجلس شورای ملی تصویب می ­شد و در قالب «قانون» از سوی دولت به حاکمان ایالات و ولایات ابلاغ می­ گردید. شجیعی، زهرا، نخبگان سیاسی ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی. تهران: سخن، چاپ اول ۱۳۷۲، ج ۴، ص ۴۵۹ (بخش ضمیمه، متمم قانون اساسی مشروطیت)

[۳۲]انجمن اصفهان، سال سوم، شماره ۳۶ ، شنبه ۱۸ ذی­الحجه ۱۳۲۷ ه.ق. ص ۳

[۳۳]– بی­ توجه ای نگارنده به روش تکثیر ژلاتینی و تفاوت آن با چاپ سنگی و سربی باعث شد که در نوشتاری با عنوان «بیضاء روزنامه ­ای که هرگز منتشر نشد» که در بهار سال ۱۳۸۷ در شماره هفتم فصلنامه راستان منتشر گردید، انتشار این روزنامه را بکلی مردود بداند. هرچند نگارنده بزودی به روش غیرعلمی و دور از منطق پژوهش آن نوشته آگاهی یافت، اما تذکر بجای پژوهشگر پرتلاش و همشهری ساکن در اصفهان، بهروز نوروزی، در نقدی که بر آن نوشتار غیرعلمی نوشتند و در شماره ۹ فصلنامه راستان منتشر کردند، واکاوی و مطالعة دقیق­ موضوع را سبب گردید. 

[۳۴]– میرزای گلپایگانی، حسین، تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران (۱۰۵۰ قمری تا ۱۳۲۰ شمسی). چاپ اول ۱۳۷۸، ص۸۷

[۳۵]– پیشین، صص ۹۲-۸۷

[۳۶]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج۱، ص ۵۳

[۳۷]– به نقل از آقای سید نادر نبوی طباطبایی، نویسنده و پژوهشگر بروجردی در گفتگو با نگارنده

[۳۸]–  مجموعه مصوبات چهار دوره قانونگذاری. بی­جا، بی­نا، بی­تا، صص ۸۵-۶۷

[۳۹]– پیشین، ص ۷۸  

[۴۰]– پیشین، ص ۷۷

[۴۱]–  پیش از تصویب این قانون و به شکل غیررسمی، مجلس ملی محلی یا «انجمن» در شهر تبریز پدید آمده و ادارة امور را در دست گرفته بود. کسروی، احمد ، تاریخ مشروطة ایران. تهران: امیرکبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۶۳، ص ۱۸۳

[۴۲]– صدرهاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج۱، صص ۲۹۷-۲۸۶

[۴۳]– محیط طباطبایی، محمد، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران. تهران: بعثت، چاپ اول، ۱۳۶۶، ص ۱۲۰

[۴۴]– شماری از مکاتبات انجمن ولایتی بروجرد با مشروطه­ خواهان دیگر شهرها در مجموعه اسناد خانة تاریخی حاج افتخارلاسلام وجود دارد.

[۴۵] – این مطلب را آقای سید نادر نبوی طباطبایی با توجه به اسنادی که در اختیار دارند، برای نگارنده نقل کردند.

[۴۶]– طبق مواد ۱۱۸ و ۱۱۹ قانون انجمن­ های ایالاتی و ولایتی، تعداد نمایندگان انجمن ولایتی شش نفر بود و از هر یک از بلوکات و توابع ولایتی، یک نفر انتخاب و به آن فرستاده می­ شد. مجموعه مصوبات چهار دوره قانونگذاری.، ص ۸۴

[۴۷]– ارقام مربوط به زمان زندگی این دو را آقای سید نادر نبوی طباطبایی در اختیار گذاشتند.

[۴۸]– منظور ولایت بروجرد است که در آن زمان شامل شهر بروجرد و بلوک­های سیلاخور علیا به مرکزیت اشترینان، سیلاخور سفلی به مرکزیت چالانچولان، جاپلق (ازنا) و بُربُرود (الیگودرز) می­ شد.

[۴۹]– در اصل: اساسیه  

[۵۰]– دومین دورة مجلس شورای ملی مورد نظر است.

[۵۱]– در این نوشتار «ایالت جلیله» و «حکومت« به شخص حاکم بروجرد و لرستان هم اشاره دارد.

[۵۲]– وکیل در این متن به نمایندة عضو انجمن شهر هم اشاره دارد.

[۵۳]– احتمالاً: چگونه

[۵۴]– احتمالاً: بروجرد

[۵۵]– سید حسین بروجردی یکی از ۳۲ نمایندة پیشه­وران تهران در اولین دورة مجلس شورای ملی بود. کسروی، احمد ، تاریخ مشروطة ایران. تهران: امیرکبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۶۳، ص ۱۶۸ احتمالاً پیشنهاد انتخاب دوبارة او بر اساس این سابقه بوده است.

[۵۶]– ظاهراً نام یکی دیگر از اعضای انجمن است که سخن حاجی افتخارالاسلام را تأیید کرده است.

[۵۷]– پادگان، سربازخانه

[۵۸]– بازدید کردن صفوف سربازان

[۵۹]– سپاه، نیروی نظامی، ارتش

[۶۰]– ظاهراً عبارتی چهار کلمه­ای ناخواناست.

[۶۱]– دو برابر کردن

[۶۲]– فزاینده

[۶۳]– دو کلمه ناخواناست.

[۶۴]– واحد پول ایران در آن زمان قران بود، هر یک قران برابر بیست شاهی و هر شاهی برابر ۵۰ دینار ارزش داشت.

[۶۵]– هر عباسی برابر چهار شاهی یا ۲۰۰ دینار ارزش داشت. ظاهراً قیمت گوسفند از سیصد دینار به حدود ۶۰۰ دینار افزایش یافته بود.

[۶۶]– دو کلمه ناخواناست. 

[۶۷]– شهربانی، نیروی انتظامی

[۶۸]– شهرداری

[۶۹]– دیگر ولایت­ها

[۷۰]– سه کلمه ناخواناست.

[۷۱]– کوه­ها فرو خواهند ریخت.

[۷۲]– هر سه مورد نقطه­چین مربوط به اصل متن است.  

[۷۳]– احتمالاً: خیرخواهانه

[۷۴]– دو کلمه ناخواناست.  

[۷۵]– احتمالاً: می­تواند

[۷۶]– برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر (ص): «مثل الّذی یتعلّم العلم فی صغره کالنّقش على الحجر و مثل الّذی یتعلّم العلم فی کبره کالّذی یکتب على الماء؛ حکایت کسى که در کوچکى علم آموزد چون نقش بر سنگ است، حکایت کسى که در بزرگى علم آموزد چون کسى است که بر آب نویسد.

[۷۷]– دو کلمه ناخواناست.   

[۷۸]– سه کلمه ناخواناست.   

[۷۹]– بقیه جمله به دلیل تاخوردگی صفحه و پاک شدن جوهر، خوانده نشد.  

[۸۰]– بقیه جمله به دلیل تاخوردگی صفحه و پاک شدن جوهر، خوانده نشد.  

[۸۱]– سه کلمه ناخواناست.    

[۸۲]– بقیه عبارت که ظاهراً هفت کلمه است، به دلیل پاک شدن جوهر ناخواناست.

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close