اخبار ایران

تاریک و روشن عملیات کربلای۴

روزهای بروجرد- اردیبهشت ۹۴ بود که کمیته جست‌وجوی مفقودان ستاد کل نیرو‌های مسلح خبر داد پیکر ۱۷۵ غواص و خط‌شکن دفاع مقدس کشف شده است. به گفته فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودان، این غواصان در عملیات کربلای ۴ با دستان بسته به شهادت رسیده بودند؛ «برخی از پیکر‌های مطهر این شهدا کشف شد که هیچ جراحتی نداشت و متوجه شدیم که آن‌ها زنده‌به‌گور شدند».
تاریک و روشن عملیات «کربلای ۴»
«با عملیات #کربلای_چهار به دشمن وانمود کردیم که عملیات سالانه ما تنها همین بوده است. ۱۰ روز بعد در همان نقطه و در زمانی که نیرو‌های ارتش بعثی به مرخصی رفته بودند، عملیات #کربلای_پنج را انجام دادیم».
به گزارش شرق، این را محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه پاسداران، در حساب توییتری خود نوشته است. عملیات کربلای ۴، در روز‌های اول دی ۱۳۶۵ انجام شد، حالا دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با دو روز تأخیر درباره آن نوشته. سالگرد این عملیات، اما از چشم رضایی فرصتی بود برای تقویت روایت مدنظر خودش از آن عملیات. این نکته در توییت دوم عیان‌تر است: «عملیات #کربلای_چهار برای فریب دشمن انجام شد. اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد، پس وای به حال نوشته‌های او».
۱۷۵ شهید غواص، بخشی از خاطره جمعی
اردیبهشت ۹۴ بود که کمیته جست‌وجوی مفقودان ستاد کل نیرو‌های مسلح خبر داد پیکر ۱۷۵ غواص و خط‌شکن دفاع مقدس کشف شده است. به گفته فرمانده کمیته جست‌وجوی مفقودان، این غواصان در عملیات کربلای ۴ با دستان بسته به شهادت رسیده بودند؛ «برخی از پیکر‌های مطهر این شهدا کشف شد که هیچ جراحتی نداشت و متوجه شدیم که آن‌ها زنده‌به‌گور شدند».
این خبر چیزی نبود که از یاد و روان کسی پاک شود و نشد. هنوز هم در آستانه سالگرد عملیات کربلای ۴ دوستداران شهدا یاد این شهدا را زنده نگه می‌دارند و امسال هم چنین بود. به همین خاطر بود که نوشته رضایی سریعا با واکنش روبه‌رو شد. اغلب عملیات‌های جنگ برای مردم ناشناخته هستند و تنها برخی به واسطه گره‌خوردن با یک خاطره جمعی است که در ابعاد ملی مورد توجه قرار می‌گیرند. کربلای ۴ در این دسته جای گرفته. محسن رضایی، اما حالا تأکید می‌کند که نقشه کربلای ۴ از ابتدا برای فریب دشمن بوده، چیزی که با روایت دیگر چهره‌های نظامی و فرماندهی اصلا منطبق نیست.
تاریک و روشن عملیات «کربلای ۴»
روایت هاشمی: عملیات لو رفته بود
در این عملیات قرار بود منطقه «ابوالخصیب» تصرف و بصره از ناحیه جنوب تهدید شود؛ اما عملیات لو رفته بود. دشمن منتظر سربازان ایرانی بود. نام پاتکش را گذاشته بود «حصاد الاکبر»؛ «دِروی بزرگ». هاشمی‌رفسنجانی ماجرای کربلای ۴ را در خاطرات خود شرح داده است؛ اما در روایت او عملیات هرگز به قصد «فریب» نبود. بعد از شکست عملیات «کربلای چهار»، نیرو‌ها برای «کربلای ۵» آماده می‌شوند و این‌طور گفته می‌شود که کربلای ۴ برای فریب دشمن انجام شده تا به تعبیر هاشمی تبلیغات دشمنان نیز خنثی شود؛ اما حالا محسن رضایی می‌خواهد بگوید برنامه از اول همین بوده است. در فاصله یافتن پیکر شهدای غواص کربلای ۴ تا تشییع آنان، هاشمی‌رفسنجانی به سؤالات «ایسنا» درباره کربلای ۴ پاسخ داد؛ پاسخ‌هایی که با خاطرات او نیز در این برهه هماهنگ است.
جانشین وقت فرمانده کل قوا این‌گونه آن عملیات را روایت می‌کند:
به همان سیاستی که در خیبر اعلام کرده بودیم که یک جای حساسی از عراق را بگیریم و بعد جنگ را تمام کنیم، عمل می‌کردیم…. در آن زمان آن طرف فاو در دست ما بود. نظر من همان موقع این بود که از ساحل خور عبدالله به ام‌القصر برویم؛ ام‌القصر، پایگاه دریایی عراق بود و کشتی‌های جنگی و غیرجنگی‌شان که در آنجا بود، از طریق کانالی به دریای خلیج فارس می‌رفتند. بنا بر این بود که ما به آنجا برویم. البته قبلا رفته بودیم؛ اما موفق نشده بودیم…. این دفعه، بنا شد عملیاتی انجام دهیم که بتوانیم کاملا عراق را از دریا جدا کنیم؛ یعنی هدف اصلی من به‌عنوان فرمانده جنگ این بود که اگر این کار انجام می‌شد، ما به هدف‌مان می‌رسیدیم و می‌گفتیم که الان قطع‌نامه را می‌پذیریم و شما هم بیایید حق و حقوق ما را بدهید تا آتش‌بس را بپذیریم…. شب را در پایگاه امیدیه ماندم. آنجا بود که خبر لو‌رفتن عملیات را شنیدم. آقای سنجقی را با یکی از محافظانم به منطقه فرستادم تا خبر‌های جدیدتری را بر اساس مشاهدات بگیرم. برای ارتش و سپاه دو محور مشخص کردیم. باید دوباره از اروند عبور می‌کردیم؛ ما در فاو عبور کرده بودیم و این‌بار می‌خواستیم از پشت نیرو‌های عقب (جنوب بصره) وارد شویم… معلوم شد آن نقطه اساسی که می‌خواستیم از آن عبور کنیم، عراقی‌ها مطلع شدند. حال اینکه از کجا مطلع شدند، نمی‌دانستیم. آن‌موقع فرض ما بر این بود که آمریکایی‌ها از طریق ماهواره‌هایشان و هواپیما‌های آواکسی که در عربستان بود، با رادارهایشان ما را می‌بینند و اطلاعات لازم را به عراقی‌ها داده‌اند.
به همین دلیل آن‌ها این نقطه را زیر نظر داشتند و به محض اینکه نیرو‌های ما حرکت کردند، درست همان نقطه را زیر آتش انبوه گرفتند. کسانی که عبور کرده بودند، آن طرف گیر افتاده بودند و آن کسانی که می‌خواستند دوباره وارد شوند، گیر افتادند؛ بنابراین عملیات قفل شد. ممکن بود از جا‌های دیگر بروند، اما جا‌های اصلی نبود. من هنوز جلو نرفته بودم و در امیدیه بودم. آقای رضایی به من گفتند ما عملیات را متوقف کردیم و داریم بچه‌ها را برمی‌گردانیم و برگرداندند… بعد از بحث فراوان (بین هاشمی و رضایی)، به این نتیجه رسیدیم که باید عملیات را در یک فلش دیگر ادامه بدهیم؛ چون فلش اول، این بود که از آب عبور کنیم و به طرف ام‌القصر برویم. با این کار، عملا بصره را دور می‌زدیم. فلش دیگر، شلمچه بود؛ یعنی از شلمچه تا تنومه و از آنجا هم بصره را از دو طرف محاصره می‌کنیم. گفتیم که این شاخه شکست خورد، اما شاخه دیگر در دست ارتش بود و قرار بر این بود که آن‌ها عمل کنند، چون آن‌ها شناسایی‌های خودشان را کرده بودند. من و آقای رضایی تصمیم گرفتیم همین الان فلش دوم را عملیاتی کنیم و نگذاریم نیرو‌ها برگردند. به همین دلیل به‌گونه‌ای خبر را اعلام کردیم که این یک عملیات فریب بود؛ یعنی این‌گونه آن تبلیغات را خنثی کردیم و به‌گونه‌ای در منطقه هور تحرک پیدا کردیم که عراق فکر کند عملیات اصلی را می‌خواهیم در آنجا انجام دهیم. همان عملیات خیبر را که نیمه‌کاره مانده بود، دوباره انجام دهیم و از آن طرف راه بصره را قطع کنیم. در اینجا دشمن فریب خورد؛ یعنی ما این‌دفعه توانستیم او را فریب دهیم. دشمن خیال کرد منطقه اصلی ما در عملیات بعدی آنجاست؛ بنابراین آن‌ها خیلی از نیروهایشان را به این سمت بردند و تمام همتشان را بر این گذاشتند که کشف کنند ما می‌خواهیم چگونه عمل کنیم.
همه بچه‌ها که آماده و پای‌کار بودند، یک استراحت کوتاه و یک تجدید قوا و تجدید روحیه کردند تا اینکه عملیات کربلای۵ شروع شد. این عملیات بسیار موفقیت‌آمیز بود. عملیات سختی بود، اما خیلی خوب بود. ما این دو عملیات را این‌گونه تعریف کردیم که عملیات اول، عملیات فریب بود و عملیات اصلی، این بود که خیلی رضایت‌بخش شد. شما می‌توانید به رسانه‌ها مراجعه کنید و خبر‌های آن‌موقع را ببینید که چگونه بود. شرایط به‌گونه‌ای بود که آیت‌الله خامنه‌ای بعد از اینکه رهبر شدند، به همه فرماندهانی که در عملیات کربلای۵ آن‌گونه جنگیده بودند، نشان فتح و یک میلیون تومان وجه نقد دادند. به من هم به‌عنوان فرمانده جنگ، نشان دادند. بنابراین ما در عملیات اول که به نام عملیات کربلای۴ بود، ناموفق بودیم، اما بلافاصله جبران کردیم و در آن طرف واقعا دشمن را شکست دادیم.
روایت فرمانده: شکست خوردیم
درگزارشی که سال ۹۵ در «شرق» منتشر شد، مجموعه‌ای از روایت‌های فرمانده‌هان ایرانی و عراقی از عملیات کربلای ۴ گردهم آمده است. یکی از روایت‌ها به سردار «حسین علایی»، فرمانده نیروی دریایی سپاه، اختصاص دارد. او در کتاب «روند جنگ ایران و عراق»، عملیات‌های کربلای٤ و ٥ را نخستین حضور نیروی زمینی سپاه پس از تشکیل نیروی زمینی مستقل عنوان کرده است. حسین علایی ضرورت «کربلای ۴» را این‌گونه توضیح داد: «با توجه به شرایط کشور در سال ١٣٦٥ و نبود هیچ‌گونه طرح سیاسی برای پایان جنگ، ایران چاره‌ای جز اجرای یک عملیات بزرگ و مهم در جبهه‌های جنگ زمینی نداشت… در زمان برنامه‌ریزی برای کربلای٤، تصور این بود که یک عملیات گسترده و مؤثر می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد و دولت عراق را به پذیرش شرایط ایران برای پایان جنگ وادارد. طبیعتا پذیرش شرایط ایران از سوی عراق، منجر به سقوط سیاسی رژیم بعثی می‌شد».
تاریک و روشن عملیات «کربلای ۴»
سردار «علایی» هم مانند برخی از فرماندهان و مقامات دیگر، نتیجه این عملیات را برای ایران «شکست» می‌داند: «با آغاز عملیات مشخص شد ارتش عراق در آمادگی کامل به سر می‌برد و عبور سریع از اروند امکان ندارد؛ البته از دو هفته پیش از آغاز کربلای٤ نیرو‌های قرارگاه خاتم‌الانبیا (مرکز عملیات سپاه پاسداران) که در محلی به نام فاطمیه مستقر بود، احساس کرده بودند دشمن تا حدی از این عملیات باخبر است». سردار «احمد سوداگر» هم دراین‌باره گفته بود: «حین کربلای٥، کالکی را از یکی از سنگر‌های دشمن در جزیره بوارین پیدا کردم و نشان فرمانده سپاه دادم و گفتم این کالک نقشه عملیات خودمان در کربلای٤ است که به زبان عربی نوشته شده است… در آن کالک نام همه لشکر‌ها و یگان‌های عمل‌کننده سپاه در کربلای٤ نوشته شده بود».
هاشمی در خاطرات دهم دی‌ماه ١٣٦٥، آماری از شهدا و مجروحان از قول «علی شمخانی» ارائه می‌دهد و می‌نویسد: «آقای شمخانی اطلاعات لازم را درباره نتایج عملیات شکست‌خورده کربلای ۴ داد؛ خیلی بدتر از آنچه تابه‌حال گفته بودند. نزدیک به هزار شهید و سه‌هزارو ٩٠٠ مفقودالاثر داشتیم که اکثر آن‌ها را باید شهید حساب کرد و حدود ١١ هزار مجروح که حدود نصف آن‌ها سرپایی معالجه شده یا می‌شوند». البته آمار‌های دیگری هم از شهدا و مجروحان این عملیات وجود دارد که بیش از آمار مطرح‌شده در خاطرات هاشمی است.
تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close