اخبار بروجرد

آیت الله علوی بروجردی: ما در عمل باید عدل علی(ع) را نشان بدهیم

روزهای بروجرد- بیانات حضرت آیت‌الله علوی بروجردی حفظه‌الله در دومین همایش نکوداشت حضرت آیت الله موسوی اردبیلی

بسم الله الرحمن الرحیم

درآمد

مجلس، مجلس بزرگداشت مرحوم آیت‌الله‌ آقای اردبیلی رحمة الله علیه است. ایشان شأن مرجعیت داشتند و از ابتدای عمر در این مسیر تلاش می‌کردند که منتهی شد به تأسیس این دانشگاه و خدمات‌رسانی در این رشته‌ها و زمینه‌ها. ورود مرحوم آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه به قم، بعد از شهریور۱۳۲۰بوده است. آن‌گونه که ایشان خودشان نقل می‌فرمودند، محضر مرحوم آیت‌الله العظمی آقای محمد حجت رحمة الله علیه را زیاد درک کرده بودند و از افراد نزدیک به ایشان بودند و بسیار با ایشان مأنوس بودند. در جریان ورود مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی قدس سره به قم، آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه در قم بودند و در جریان همۀ حوادث قرار داشتند. آنچه ایشان نقل می‌فرمودند، از اخلاص‌ها و آن نیاتی حکایت می‌کند که بزرگان در آن دوران در ادارۀ حوزه و بقای این حوزه به‌خرج می‌دادند.

خصوصیت حوزه در دوران آیت‌الله‌العظمی حائری رضوان الله علیه و ویژگی شاگردان ایشان

 این نکته شایان ذکر است که یکی از سخت‌ترین دورانی که بر حوزۀ قم گذشت، دوران بعد از ارتحال مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقای حائری رضوان الله علیه تا رفتن رضاخان، یعنی شهریور۱۳۲۰ بود. این دوران، بحرانی‌ترین دوران بوده است. قبل از آن، در دوران مرحوم آیت‌الله‌العظمی حائری رضوان الله علیه سختی‌ها بسیار بود. ابتدا سختی کم بود و در نهایت به اوج رسید. اما با خلوص و درایت این شخصیت بزرگ در این حوزۀ مقدس، شاگردان خاصی تربیت شدند و لو محدود. اما شاگردان مرحوم آیت‌الله‌العظمی حائری رضوان الله علیه به هر کجا که رفتند، افراد مؤثری بودند. نمونه‌های فراوان داریم؛ حتی آن کسانی که در قم درس خواندند و زحمت کشیدند و بعد به هر جهت از لباس دست کشیدند و به مشاغلی پرداختند. برای نمونه، یکی از این افراد را که بنده می‌شناسم و از نزدیک، در دوران پایان عمرش دیده بودم، مرحوم آقا شیخ محمد عبده رحمة الله علیه[۱] بود. ایشان غیر از محمد عبده مصری، شارح نهج البلاغه است. آقا شیخ محمد عبده اصالتاً بروجردی بود. ایشان شاگرد مرحوم مرحوم آیت‌الله‌العظمی حائری رضوان الله علیه بود و از لباس بیرون رفت و بعد به تهران رفت. علی‌اکبر داور[۲] که دستگاه قضایی را در دوران رضاخان پایه‌ریزی کرد، از آقا شیخ محمد عبده رحمة الله علیه دعوت کرد و ایشان را به دستگاه قضایی آن روز در دوران رضاخان جلب کرد. آقا شیخ محمد عبده رحمة الله علیه که تربیت‌شدۀ حوزۀ قم بود، در دستگاه قضایی آنجا اوج گرفت و تا سطح رئیس دیوان عالی کشور پیش رفت.

 بنده از دوستانی که در قوۀ قضائیه هستند، بارها شنیدم که هنوز رویه‌هایی قضایی آقا شیخ محمد عبده رحمة الله علیه مورد استفاده قرار می‌گیرد. ایشان یکی از معدود قضاتی بود که آن زمان به‌ضرر رضاخان رأی داد؛ یعنی افراد در شمال کشور از رضاخان شکایت کرده بودند که اموال ما را گرفته‌اند. دادگاه بدوی به‌نفع رضاخان رأی داده بود. بعد پرونده به دیوان عالی کشور آمد و آقا شیخ محمد عبده رحمة الله علیه این پرونده را نقض کرد و به‌نفع شاکی رضاخان رأی داد. بنده حتی از خود ایشان شنیدم که می‌گفتند یک روز رضاخان به دادگستری آمد. در دادگستری، ساعت هشت صبح ساعت شروع کار اداری بود. رویۀ رضاخان این بود که بعضی روزها سرزده وارد یکی از وزارتخانه‌ها می‌شد و دستور می‌داد درها را ببندند و دیگر کسی را راه ندهند. بعد یکی‌یکی اتاق‌ها را سر می‌زد که ببیند افراد سر وقت به سر کار آمده‌اند یا خیر.

آقای عبده رحمة الله علیه فرمود که من در اتاقم نشسته و مشغول کار بودم. یک‌مرتبه دیدم درِ اتاق با شدت باز شد. رضاخان با پا زد و در را باز کرد. متوجه شدم رضاخان آمده است. نگاهی کرد و دید که من پشت میزم نشسته‌ام. ظاهراً به مرحوم قائم‌مقام رفیع[۳] که همراهش بود، رو کرده و گفته بود: «باز هم آخوندا!» مثل اینکه سایر افراد همه منظم نیامده بودند. باز خود ایشان نقل می‌کرد: بعد از اینکه من در پرونده‌ای برخلاف نظر رضاخان رأی داده بودم، رضاخان آمد یقۀ من را گرفت و من را از پشت میز بلند کرد و گفت: «حالا کارت به جایی رسیده که علیه من رأی می‌دهی؟!» گفتم: «من پنج دقیقه اجازۀ صحبت می‌خواهم.» گفت: «بگو.» گفتم: «شما دادگستری درست می‌کنید برای اینکه داد مردم را بگیرید. من در اینجا این پرونده را ملاحظه کردم، دیدم در این پرونده حق با شما نیست. حالا شما به من دستور می‌دهید برخلاف حق، رأی بدهم؟! پس مرا برای چه اینجا گذاشته‌اید؟!» رضاخان سرش را پایین انداخت و بیرون رفت. بعد قائم‌مقام رفیع به آقای عبده گفته بود که رضاخان از تو تعریف کرده و گفته: «حالا می‌فهمم که ما در مملکت دادگستری داریم.»

در دوران حاج شیخ کسانی در این حوزه تربیت شدند که حتی اگر از لباس بیرون رفتند، این‌گونه درخشیدند، آن هم در دستگاه خاص و حساسی مثل دستگاه قضایی تحت قدرت رضاخانی. رضاخان دیکتاتوری بود که همه‌چیز را تحت‌نظر خودش می‌خواست؛ اما باز کسانی که مقاومت می‌کردند، از این حوزۀ مقدس و از شاگردان آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه بودند. لذا ما به دوران مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه خوب نپرداختیم و زحمات ایشان را به‌طور شایسته و بایسته بررسی نکردیم. آن شخصیت حوزۀ مقدسی را در آن اوضاع سخت و محنت‌بار تأسیس کرد که امروز بزرگ‌ترین حوزه نه در دنیای شیعه که در دنیای اسلام است. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله سلطانی را. ایشان قسمت‌هایی از آن دوران را دیده بود و بازگو می‌کرد که چه می‌کشیدند طلبه‌ها و تحت چه فشاری درس می‌خواندند. باید این دوران و این شخصیت‌هایی که در پایه‌گذاری این حوزه با خلوص تمام نقش ایفا کردند بررسی کرده و از آنان باید تجلیل کنیم؛ نه به‌خاطر آنان، بلکه به‌خاطر خودمان که بفهمیم چه گذشته‌ای داریم و چه میراثی. تمام آنچه امروز داریم، حتی این دانشگاه که افراد را در آن پرورش می‌دهند، مواریثی است که به ما رسیده است.

زعمای ثلاثۀ حوزه بعد از آیت‌الله‌العظمی آقای حائری رضوان‌ الله علیه

بعد از ارتحال مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقای حائری رضوان‌ الله علیه، سه بزرگوار ادارۀ حوزه را در دست گرفتند: مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمد حجت رحمة الله علیه (۱۳۱۰تا۱۳۷۲ق) و مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید صدرالدین صدر رحمة الله علیه (۱۲۹۹تا۱۳۷۳ق) و مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمدتقی خوانساری رحمة الله علیه (۱۳۰۵تا۱۳۷۱ق). این سه بزرگوار با هم حوزه را شروع کردند و راه آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه را ادامه دادند. این سه نفر شاگرد آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رضوان الله علیه بودند؛ اما شخصیت ایشان و اجتهاد و مراجعۀ مردمی ایشان را نداشتند. با این حال می‌خواستند حوزه را حفظ کنند؛ چون شخص دیگری نبود. تا شهریور۱۳۲۰ که رضاخان از این مملکت رفت و دوباره وضع جدیدی پیش آمد، بدترین دوران در حوزۀ علمیۀ قم بوده است. مرحوم آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه می‌فرمودند که آن دوران را کاملاً درک کرده‌اند؛ چون ایشان بعد از شهریور۱۳۲۰ به قم آمدند و محضر مرحوم آیت‌الله‌العظمی حجت رحمة الله علیه را درک کردند و نیز سایر اَعلام را. اما به حضور در درس مرحوم آیت‌الله‌العظمی حجت رحمة الله علیه ملتزم بودند و قصه‌ها از این استاد خود داشتند.

حمایت مرجع اعلای شیعه از حوزۀ قم

ما می‌بینیم در دورانی که این مراجع ثلاثه حوزه را اداره می‌کردند، مرجع اعلای شیعه در نجف، مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه، اجازۀ تام داده بود که مقلدانشان وجوهات خود را به این اَعلام ثلاثه بدهند تا حوزۀ قم بچرخد؛ البته هیچ‌کس هم نمی‌دانست که ایشان اجازه داده‌اند؛ یعنی ایشان در روزنامه اعلام نکرده بود که این آقایان از طرف من مجاز هستند. مردم به آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه توجه داشتند. ایشان مرجع شیعه بود و نه‌فقط مرجع نجف و عراق. ایشان برای اینکه امور حوزۀ قم بچرخد، چنین اجازه‌ای دادند حال آنکه مراجع ثلاثه در قم که عهده‌دار مرجعیت شده بودند، ازنظر رتبه متأخر از آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه بودند. مراجع ثلاثه رساله داشتند و مرجع بوده و در ظاهر مستقل بودند؛ اما توجه عام مردم را نداشتند و پشتیبان، نجف بود و آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه. این‌ها خلوص‌هایی است که ما باید از آن‌ها آگاه باشیم و بدانیم آنچه ما را به اینجا و این حوزه را به این شأن و عظمت رسانده، از کجا ناشی شده است.

دعوت اَعلام ثلاثه از آیت‌الله بروجردی قدس سره

این حمایت مرجع اعلای شیعه از حوزۀ قم بود تا زمانی که رضاخان رفت و قدری فضای مملکت باز شد. ناگاه تعداد طلبه‌های قم که در آن زمان مثلاً به سیصد نفر رسیده بود، اوج گرفت و به هزار نفر رسید. در مدت کمی رونق هم پیدا شد و مردم به قم می‌آمدند و توجه می‌کردند. در این زمان، آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه اجازه‌اش را پس گرفت که این کار، قدری خلل در حوزۀ قم ایجاد کرد. حتی عده‌ای وساطت کردند که دوباره نظر مبارک سید را جلب بکنند؛ اما نظر سید این بوده است که قم باید به‌هرحال هویت و استقلال خودش را داشته باشد. لذا همان زمان است که دعوت از آیت‌الله بروجردی قدس سره شکل می‌گیرد توسط همین اَعلامی که در قم بوده و خودشان مرجع و زعیم این حوزه بودند.

مرحوم آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه نقل می‌فرمودند:

وقتی که آیت‌الله بروجردی قدس سره به قم آمده بودند، آیت‌الله حجت رحمة الله علیه یکی از زعما و مراجع حوزه بود. آن زمان آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه کسالت پیدا کرده بودند و اواخر عمرشان بود. اطبا گفته بودند که حضور در نجف برای ایشان خوب نیست و باید هوا عوض بشود: یا به ایران بروند یا به سوریه و لبنان. شایع شد که آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی می‌خواهد به قم بیاید. آیت‌الله حجت رحمة الله علیه به من فرمودند که ما با آیت الله خوانساری و آیت‌الله صدر جلسه‌ای گذاشتیم که اگر آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بخواهد به قم بیاید، وظیفۀ ما چیست؟ به‌هرحال ما در قبال آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی وظایفی داریم. برای تصمیم‌گیری نشستیم و بررسی کردیم اگر آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بخواهد به ایران بیاید، قاعدتاً از مرز می‌آید و در مسیرش اراک هست و سلفچگان هست و اینکه ما تا کجا برای استقبال برویم. آقایان هم نظر دادند. اما نظرها از اراک فراتر نرفت و به اراک هم نرسیده بود. آیت‌الله حجت رحمة الله علیه  فرمودند من پیشنهاد کردم ما الان برای تصمیم‌گیری برویم و با آیت‌الله بروجردی هم مشورت کنیم. ایشان به‌هرحال در این حوزه رأس است. می‌فرمودند ما سه نفر جلسه‌ای با آیت‌الله بروجردی گذاشتیم و مطلب را خدمت ایشان عرض کردیم. ایشان فرمودند: «هنوز برای من احراز نشده است که سید به قم بیایند. سید را می‌خواهند به حلب ببرند؛ اما اگر بنا بشود به ایران و به قم بیایند، رفتن ما تا مرز مسلّم است. ما باید فکر کنیم در مسیری که سید به داخل ایران می‌آیند، بزرگان شهرها و اَعلام بلاد چه برنامه‌ای بریزند که تجلیل شایسته و لازم از سید انجام شود.»

توجه به این نکته لازم است که اَعلام ثلاثه هم‌ردیف آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه نبودند؛ بلکه به‌لحاظ رتبه متأخر بودند. اما آیت‌الله بروجردی قدس سره متأخر از آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه نبودند. آیت‌الله بروجردی قدس سره همان استادان آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه را درک کرده بودند: از اصفهان مرحوم آیت‌الله سید محمدباقر درچه‌ای رحمة الله علیه (۱۲۶۴تا۱۳۴۲ق) و مرحوم جهانگیرخان رحمة الله علیه (۱۲۴۳تا۱۳۲۸ق) در معقول گرفته تا مرحوم آخوند خراسانی رحمة الله علیه (۱۲۵۵تا۱۳۲۹ق) در نجف. اما آیت‌الله بروجردی قدس سره که خودشان هم‌ردیف آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی بودند، در برابر مرجعیت شیعه این‌گونه خضوع می‌کنند؛ تا جایی که آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه می‌فرمودند آیت‌الله حجت گفته بودند اصلاً به فکر ما این معنا نرسید و گفتیم نهایتاً تا سلفچگان به استقبال برویم؛ اما آیت‌الله بروجردی قدس سره گفتند رفتن ما تا مرز که اصلاً جای حرف ندارد. بحث بر سر این است که در بلاد بین راه چه برنامه‌ای بریزیم که تجلیل لازم از ایشان بشود!

باز آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه می‌فرمودند:

 یک بار آیت‌الله بروجردی قدس سره در مسئله‌ای نظری داشتند و فرضی عمل کرده بودند. مرحوم آیت‌الله حجت رحمة الله علیه با نظر ایشان مخالف بودند. خود آیت‌الله حجت رحمة الله علیه برای من نقل کرده بودند: «من خدمت آیت‌الله بروجردی قدس سره رفتم و گفتم اعتقاد من به شما این‌گونه است که اگر شما امروز تصمیم بگیرید حوزۀ علمیه را در کویر لوت کنار دریاچۀ نمک سرپا کنید و آنجا چادر بزنید، دومین چادری که کنار شما زده بشود، چادر من خواهد بود؛ اما در این مسئله من این‌گونه فکر می‌کنم و مصلحت این است. آیت‌الله بروجردی هم از آن نظر برگشتند و نظر من را تأیید کردند.»

خلوص اَعلام ثلاثه در حفظ حوزۀ علمیۀ قم

مرحوم آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه این دوران را دیده بودند. حضرت آیت‌الله‌العظمی حاج‌آقا موسی شبیری نقل می‌فرمودند از قول مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌آقا علی خوانساری، آقازادۀ مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری رحمة الله علیه، می‌فرمودند: در آن دورانی که آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رحمة الله علیه اجازه‌اش را پس گرفته بود، در قم آقایان برای تأمین شهریۀ طلاب به زحمت افتاده بودند. آخرشب من داخل این کوچۀ حرم آمدم که به منزل بروم [چون منزل اَعلام ثلاثه کنار هم بود]، دیدم مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر که ریاستی داشت، در قم بدون عبا آخرشب در کوچه قدم می‌زند. من به ایشان رسیدم و سلام کردم و دست ایشان را بوسیدم. ایشان فرمودند: «آقا علی، منزل می‌روی؟» گفتم: «بله.» گفتند: «به پدرت بگو مهیا شود من الان منزل شما می‌آیم.» من جسارت کردم و گفتم: «آقا، پدر من زود می‌خوابد.» گفتند: «برو بیدارش کن.» من از ایشان جدا شدم که ایشان باز من را صدا کردند و گفتند: «منزل آیت‌الله حجت هم در بزن و بگو ایشان هم به منزل شما بیایند.» من دیگر جرئت نکردم بگویم آیت‌الله حجت زودتر از پدر من می‌خوابند. رفتم و درِ منزل آقای حجت را زدم، گفتند آقا خوابیده‌اند. آمدم منزل خودمان و پدرم را بیدار کردم و سماور را روشن کردم که مهیا بشویم. آیت‌الله صدر در زدند و وارد شدند و فرمودند: «آیت‌الله حجت کجا هستند؟» گفتم: «در زدم، گفتند خوابیده‌اند.» فرمودند: «برو بگو بیدارش کنند؛ و الا خودم می‌آیم و بیدارش می‌کنم.» بالاخره آیت‌الله حجت هم با هر سختی بود آمدند و این جمع در منزل مرحوم پدرم تشکیل شد. آیت‌الله صدر جلسه را افتتاح کرد و فرمود: «همان‌گونه که می‌دانید، آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن اجازه‌اش را پس گرفته است و ما به زحمت افتادیم. حوزه باید بماند. ما امروز برای بقای حوزه به شخصیتی هم‌ردیف آیت‌الله‌العظمی سید ابوالحسن نیاز داریم و من هرچه فکر کردم، فقط آیت‌الله بروجردی به‌نظرم آمدند که الان در بروجرد هستند. من تقاضا کردم آقایان دور هم بنشینیم و اگر موافقید، به ایشان نامه بنویسیم تشریف بیاورند به قم.» آیت‌الله حجت خطاب به آیت‌الله صدر و به‌طبع خطاب به آقای خوانساری فرموده بود: «اگر آیت‌الله بروجردی به قم بیایند، آقایان جماعت ترک‌زبان بالاخره من را حفظ می‌کنند؛ اما شما و آقای خوانساری با آمدن آیت‌الله بروجردی به قم ساقط می‌شوید [چون به‌هرحال تأخر رتبی بود] و جایگاهی نخواهید داشت.» آیت‌الله صدر به آیت‌الله حجت فرمود: «آقای حجت، من صحبت از حوزۀ امام زمان علیه‌السلام و حوزۀ شیعه می‌کنم! ما می‌خواهیم این حوزه بماند! به‌جهنم که ما ساقطیم! ما چه قیمتی داریم؟! ما می‌خواهیم این حوزه بماند.» این خلوصی است که به خرج داده شد تا حوزه به اینجا رسید. ما این حوزه با این مواریث را داریم. این واقعیت‌ها را باید در نظر بگیریم.

حوزۀ مستقل و مرجعیت مستقل؛ گامی در مسیر حفظ این میراث

اگر سخن از استقلال حوزه و استقلال مرجعیت می‌شود، از این باب است که چنین شخصیت‌هایی در طول تاریخ کوتاه این حوزه با چنین خلوص‌هایی در مقابل آن شداید، استقلال حوزه را حفظ کردند و کار این حوزه را ادامه دادند. امروز نظام اسلامی به‌برکت حرکت یک مرجع تقلید سرپا شده و نظام اسلامی میراث‌دار همین حوزه است و همین ارزش‌ها را باید عَرضه کند. اما در این چهل سالی که فرصت دست ما آمده است، بالای منبر برای مردم از عدل علی علیه‌السلام می‌گفتیم؛ ولی دیگر مسئله این نیست که مردم را نصیحت کنیم و بگوییم شما را با این حقایق اسلام آشنا می‌کنیم. ما در عمل باید عدل علی علیه‌السلام را نشان بدهیم. باید عمل ما شیعه را تبلیغ کند. ما امروز در دنیا به‌عنوان نشان‌دهندۀ عدل علی علیه‌السلام معرفی می‌شویم. این رسالت چگونه انجام می‌شود؟ شیعه نه‌فقط در قضا، که در همۀ مسائل مکتب است. مکتبی است که ما می‌گویم می‌خواهیم دنیا را اداره کنیم. مکتبی است که ما منتظر آقا حجت‌بن‌الحسن علیه‌السلام هستیم که در دنیا اقامۀ عدل کنیم. ما این دعوت را داریم. برنامه‌مان برای ادارۀ مردم چیست؟ مردم به ما نگاه می‌کنند. گفتار به‌تنهایی فایده ندارد. باید دید کردار و عمل ما چه چیزی را نشان می‌دهد و چگونه مذهب شیعه را تبلیغ کرده و عدل علی علیه‌السلام را ترسیم می‌کند.

بنابراین، استقلال قوۀ قضائیه جدا از استقلال حوزه و مرجعیت نیست. حوزه، حوزۀ فقط ایران نیست؛ بلکه حوزۀ شیعه است. مرجعیت، مرجعیت فقط ایران نیست؛ بلکه مرجعیت شیعه است. برنامه‌ریزی و تربیت برای تمام جمعیت شیعه باید انجام شود، در هر کجا که باشند و چه اکثریت باشند و چه اقلیت. خوشبختانه امروز پای شیعه به دورترین نقاط دنیا رسیده است. بنده پیش‌تر هم عرض کرده‌ام که از شمالی‌ترین نقطۀ کانادا، از شمالی‌ترین نقطۀ نروژ تماس می‌گیرند و از روزۀ ماه رمضان سؤال می‌کنند. در همه جای دنیا شیعه پراکنده است و ما باید همۀ این‌ها را اداره کنیم. حوزه موظف است جمعیت شیعه را اداره کند. روش و راهی که حوزه در پیش می‌گیرد، باید مناسب با جمعیت چهارصدمیلیون‌نفری در وضع موجود باشد؛ نه‌فقط مناسب با محدودۀ ایران. اما فراموش نکنیم محدودۀ ایران فرصتی است که ما بتوانیم خودمان را نشان بدهیم.

به‌هرحال مرحوم آیت‌الله اردبیلی رحمة الله علیه این دانشگاه را تأسیس کردند با همۀ برنامه‌هایی که داشتند. ایشان دغدغه‌های فراوانی داشتند در این زمینه‌ها. این دانشگاه را هم که بنیان گذاشتند، در مقام حفظ همین میراثی بوده است که بزرگان ما با اخلاص برای ما زنده نگه داشتند. اقل وظیفۀ ما این است که این میراث را به نسل بعد از خودمان منتقل کنیم. ما نیاز داریم نسل بعدی ما هم در این مسیر حرکت کنند و همین فکر مستقل و مرجعیت و حوزۀ مستقل ادامه پیدا کند. این نباشد که عنوان حوزۀ مستقل و مرجعیت مستقل در بین ما ناسزا و ناروا به‌حساب بیاید؛ خیر، این میراث ماست و ما موظف هستیم که آن را حفظ کنیم. لذا نباید از گفتۀ این و آن بترسیم؛ همچنان که وظیفه داریم این نظام را و قداست این نظام را حفظ کنیم و معایب آن را برطرف سازیم. اگر حوزه و مرجعیت معایب این نظام را بازگو نکند، چه کسی باید بازگو کند؟! این واقعیتی است؛ و لو ممکن است برای بعضی از افرادی که به‌هرحال درک کافی از مسائل نداشته باشند تلخ باشد؛ اما واقعیت است.  این را باید بپذیریم. امیدواریم خداوند به ما توفیق بدهد این رسالتی را بر عهده داریم، درست انجام بدهیم و دچار روزمرگی فکری نشویم؛ چراکه اگر دچار روزمرگی فکری شویم، از اساس و اهداف اصلی و از میراث گران‌قدری که تا امروز به‌همت بزرگانمان به دوش کشیدیم، غافل می‌مانیم.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


[۱]. شیخ محمدتقی عبده‌، فرزند شیخ ملاحسین بروجردی‌، در سال ۱۳۰۰ق برابر با ۱۲۵۸ش دربروجرد به‌دنیا آمد. جد وی ملامحمدتقی گلپایگانی بود.

[۲]. علی‌اکبر داور (زادهٔ ۱۲۶۴ در تهران –اصالتاً چهاردانگهٔ ساری – ۱۳۱۵ تهران) از رجال سیاسی دورهٔ رضاشاه بود که در پست‌های وزیر مالیه در کابینۀ محمدعلی فروغی، وزیر معارف (فرهنگ)، وزیر عدلیه (دادگستری) انجام وظیفه کرد و به بنیانگذار دادگستری نوین ایران نامور شده‌ است.

[۳]. رضا شریعت‌زادۀ گیلانی، معروف به حاج‌آقا رضا رفیع و ملقب به «قائم‌مقام‌الملک»، از رجال سیاسی ایران در دورۀ قاجار و پهلوی، دوست و ندیم رضاشاه پهلوی و سال‌ها عهده‌دار نمایندگی تالش در مجلس شورای ملی بود.

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این مطلب هم پیشنهاد میشود

Close
Close