اخبار بروجردویژه ها

روایت برخی دانش آموزان بروجردی از مسمومیت های سریالی

روزهای بروجرد- در چند روز گذشته مسمومیت دانش آموزان بروجردی موجب نگرانی های بسیار برای والدین شده است. آنچه که تاکنون مسئولان مطرح می کنند  عدم اطلاع از چرایی این مسمومیت های سریالی است. بنا به گفته معاون وزیر بهداشت مسمومیت هایی که برای اولین بار در مدارس قم اتفاق افتاده است عمدی و برای جلوگیری از درس خواندن دختران بوده است. دلیلی که به نظر می رسد درباره مدارس بروجرد نیز صادق باشد. حتی برخی این مسمومیت ها را به گروهی به نام “هزاره گراها” نسبت می دهند.

محمدتقی فاضل میبدی، استاد حوزه و عضو مجمع مدرسین حوزه علمیه قم در گفتگویی با روزنامه شرق اعلام کرد معتقد است گروهی موسوم به «هزاره‌ گرا» در پشت این مسمومیت‌ های سریالی است.

او در این مورد توضیح داد: «عمدی بودن این ماجرا واقعیت دارد. گفته می‌شود گروهی موسوم به هزاره‌ گرا مسئول این مسمومیت‌های سریالی در مدارس هستند. این گروه‌ و تفکر معتقد است که دختران نباید درس بخوانند یا نهایتاً باید تا سوم دبستان درس بخوانند. این جریان یک جریان مذهبی و ضد مدرنیته است.»

“«هزاره گرایی» به معنی اعتقاد به پایان قریب الوقوع نظام کنونی دنیا و پدیدار شدن حکومتی در غایت خوبی، هماهنگی و عدالت پیشگی در جهان، مهم‌ترین شاخصه‌های هزاره گرایان، اول، نارضایتی از وضع موجود و سپس اعتقاد به وقوع دوره‌ای از جهان است که عدالت، صلح و رفاه در آن فراگیر می‌شود.”

بهرحال باید دید آیا در روزهای آینده عوامل و انگیزه های مسببان این کار ناجوانمردانه شناسایی خواهند شد یا این اتفاقات به معمایی عجیب تبدیل خواهد شد!؟

در این میان برخی از دختران دانش آموز بروجردی در گفتگو با روزنامه هم میهن جزییاتی را درباره‌ی اتفاقات این روزهای بروجرد بیان می کنند.

روایت دانش‌آموز؛ پرستو

پرستو، دانش‌آموز کلاس دهم در رشته ریاضی دبیرستان احمدیه بروجرد است. این مدرسه ۴۰۰ دانش‌آموز دارد و نوبت عصر آن با نام مدرسه توحید در مقطع متوسطه اول یا همان راهنمایی قدیم فعالیت می‌کند. پرستو درحالی‌که به سه نفر از همکلاسی‌هایش در یک اتاق بیمارستان بروجردی بستری است، آن روز را اینطور روایت می‌کند: «روز شنبه رفتیم نمازخانه برای جشن تولد حضرت عباس و کمی سردرد گرفتم. من کلا در شلوغی سردرد می‌گیرم و فکر کردم این‌بار هم به دلیل شلوغی است. بعد از جشن گفتند دبیر‌ها می‌خواهند صبحانه بخورند و شما به حیاط و بعدش به کلاس‌های‌تان بروید. بعد از صف گرفتن، رفتیم داخل کلاس‌های‌مان، وقتی وارد شدیم، بوی خاصی شبیه سفیدکننده می‌آمد. گفتند بوی ضدعفونی است. زنگ تفریح که شد، گفتند یکی از بچه‌های کلاس دوازدهم حالش بد شده، ما رفتیم ببینیم چه خبر شده. وقتی رفتیم طبقه بالا، کم‌کم سردرد و سرگیجه گرفتم. بعد که گفتند گاز است، ما مدرسه را خالی کردیم. وقتی آمدیم بیرون، من دیدم از نرگس، یکی از دوستانم خبری نیست. کل مدرسه را زیر و رو کردم، در حیاط نبود و گفتم شاید داخل کلاس است. رفتم در کلاس ۱۰۲ را باز کردم، یک نفس کشیدم و قفسه سینه‌ام به‌شدت درد گرفت. داشتم برمی‌گشتم که دم پله‌ها، پاهایم کاملا بی‌حس شد و زانوهایم هیچ حسی نداشتند. به همین دلیل هم از پله‌ها خوردم زمین. نرده‌ها را گرفتم که به سرم ضربه نخورد. افتادم توی راهرو، یکی از معلمان آمد، سرم را گذاشت روی زانویش و گفت نفس عمیق بکش. بویی شبیه وایتکس می‌آمد و اصلا شبیه بوی گاز شهری نبود. بعد دو نفر آقا آمدند و ما را به آمبولانس اورژانس بردند و آمدیم بیمارستان. حالت تهوع و سرگیجه داشتم و اکسیژن به من وصل کردند. خانم فولادی، مدیر و خانم یاراحمدی، معاون هم بستری بودند.» او ادامه می‌دهد: «دوم اسفندماه این اتفاق افتاد. من زنگ آخر سردرد گرفتم و چشم‌هایم می‌سوخت، سر امتحان ریاضی بودیم که گفتند کلاس‌ها را خالی کنید. مدرسه ما با شوفاژ گرم می‌شود و شوفاژ‌ها را آن روز خاموش کرده بودند.

روایت دانش‌آموز؛ زهرا

زهرا هم دانش‌آموز پایه دهم در رشته تجربی مدرسه احمدیه است. این روایت اوست: «شنبه در حیاط بودیم و خواستم آب بخورم که حالم بد شد. هر دو بار سرگیجه داشتم، دستم لمس شده بود و گزگز می‌کرد. اگر دستگاه اکسیژن را قطع کنند من دوباره به همان حال می‌افتم. هم تپش قلب دارم، هم نفس تنگی. من بوی خاصی را حس نکردم، بوی وایتکس هم برای ضدعفونی بود. بچه‌ها علائم‌شان فرق می‌کرد؛ یکی از بچه‌ها کمرش درد می‌کند و نفس‌تنگی دارد، اما تپش قلب ندارد، ولی من تپش هم دارم. حالا می‌ترسم بروم مدرسه. ولی اگر مدرسه باز شود، می‌روم، چون رشته‌ام تجربی است، سخت است. معلم‌ها و مدیر هیچ توضیحی دراین‌باره به ما ندادند.»

مادر زهرا هم می‌گوید، آن روز بچه‌اش را تقریبا مرده تحویل گرفته است: «کسی درست این موضوع را پیگیری نکرده است که اگر می‌کردند، سه روز پشت سر هم این اتفاق نمی‌افتاد. وقتی گفتند مشکل حل شده و بچه‌ها به مدرسه بیایند، فکر کردم مشکل حل شده و اگر می‌دانستم که قرار است دوباره چنین اتفاقی بیفتد، ۱۰۰ سال نمی‌فرستادمش که اینطوری شود. دختر من آنقدر حالش بد بوده که همه دوستانش می‌گفتند حالش از همه بدتر بوده و دور از جان برایش فاتحه خوانده‌اند. وقتی من رفتم بالای سرش، چندنفر دورش جمع شده بودند و می‌خواستند رگ برای سرم زدن پیدا کنند، اما پیدا نمی‌شد. پاهایش بی‌حس شده بود، دست‌هایش جمع شده بود و گزگز می‌کرد. الان هم نمی‌توانند مرخصش کنند، چون وقتی دستگاه اکسیژن را بیرون می‌آورند، اکسیژن خونش می‌آید پایین. دکتر‌های بیمارستان می‌گویند این حالت ناشی از استشمام گاز نیست، ولی نگفتند از چه عاملی می‌تواند باشد. قبلا گفتند گاز از طریق لوله‌ای از ورزشگاه تختی به داخل حیاط می‌رسد و وارد مدرسه شده است، اما این طبیعتا درست نیست. چون در حیاط، هوا باز است و محیط بسته‌ای نیست. مسئولان مدرسه هیچ توضیحی دراین‌باره به ما ندادند. بچه من سر کلاس گفته بود حالم خوب نیست، معلم گفته بود بنشین سر جایت، فیلم بازی نکن. گفتند مدرسه را می‌خواهند جا‌به‌جا کنند و کلاس‌ها را به مدرسه روبه‌رو ببرند؛ مدرسه امام خمینی. ولی من او را دیگر مدرسه نمی‌فرستم. عشق بچه من فیزیک است و به همین دلیل فرستادم برود، وگرنه نمی‌فرستادم.»

روایت دانش‌آموز؛ محبوبه

محبوبه دانش‌آموز کلاس دهم مدرسه احمدیه بروجرد است که روز شنبه در این مدرسه مسموم و به بیمارستان آیت‌الله بروجردی منتقل شد. او هم می‌گوید قفسه‌سینه و قلبش درد می‌کند و تپش قلب دارد: «بار اولی که این اتفاق در مدرسه احمدیه افتاد، اینقدر حالم بد نشد. فقط سرگیجه و سردرد داشتم و وقتی به خانه رفتم کمی مایعات خوردم و حالم بهتر شد. آن روز بوی گاز می‌آمد و به ما گفتند که منبع این مسمومیت، ورزشگاه تختی است که سالن آن کنار مدرسه است. بار دوم، مربوط به روز شنبه است. زنگ اول جشن داشتیم، اما سر کلاس حالم خراب شد. برای اینکه حالم بهتر شود به حیاط رفتم، اما آنجا حالم بدتر شد، می‌خواستم به داخل ساختمان بروم که روی پله دوم دیگر تقریبا از حال رفتم. یکی از دانش‌آموزان به دادم رسید.» او می‌گوید حالش آنقدر بد بود که او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند. وضعیت سایر دانش‌آموزان هم همین‌طور بود. برخی در حیاط حال‌شان بد شده بود و برخی در نمازخانه مدرسه: «این اتفاق، دانش‌آموزان چندین کلاس را درگیر کرده بود. حتی مدیر و یکی از معلمان هم مسموم شدند. معلم تا ظهر بستری بود و اطلاعی از وضعیت مدیرمان ندارم.»

محبوبه تا بعدازظهر روز شنبه، در بیمارستان بستری بود و آن شب او را مرخص نکردند. در کنار او سه دانش‌آموز دیگر از همان مدرسه هم به دلیل مسمومیت بستری شده بودند. او از پشت تلفن به‌طور مرتب سرفه می‌کند و می‌گوید: «علت مسمومیت روز شنبه مشخص نیست. چون این‌بار هیچ بویی نیامد و حال‌مان بد شد. دفعه اول دچار سردرد و سرگیجه شدم و دفعه دوم، قفسه سینه و قلبم درد گرفت.»

روایت یک معلم؛ شیئی شبیه بمب با بوی نعنا

خانم «ف»، یکی از معلمان پیشین مدرسه ۱۵ خرداد است و در مدرسه احمدیه بروجرد هم تدریس می‌کند، با این حال از وضعیت مدرسه ۱۵ خرداد اطلاع دارد و یکی از نزدیکانش، دانش‌آموز آن مدرسه است. او به نقل از دانش‌آموزان مدرسه ۱۵ خرداد می‌گوید که روز گذشته، چیزی شبیه بمب در بخشی از مدرسه ترکید و از آن دودی با بوی نعنا خارج شد. تعدادی از دانش‌آموزان این مدرسه از ارائه اطلاعات و آنچه بر آن‌ها در مدرسه گذشته، خودداری کردند و تمایلی به مصاحبه نداشتند، اما خانم «ف» می‌گوید که اتفاق روز گذشته منجر شد تعداد زیادی از دانش‌آموزان که نزدیک ۱۰۷ نفر بودند، مسموم و به بیمارستان منتقل شوند. به گفته او، دانش‌آموزانی که با آن‌ها صحبت کرده، نمی‌دانستند منبع اولیه شیء پرتاب‌شده از کجا بوده است و اینکه از بیرون مدرسه پرتاب شده یا از داخل، هنوز مشخص نیست. با این همه، اما می‌گوید که در پی مسمومیت‌های اخیر در مدرسه احمدیه و ۱۵ خرداد، هر دو مدرسه تعطیل شده‌اند. این معلم تاکید می‌کند که مدرسه احمدیه، دوربین مداربسته دارد و مدرسه ۱۵ خرداد هم تا چند سال پیش، مجهز به دوربین مداربسته بوده است. اما ساختمان این دو مدرسه به‌گونه‌ای است که به راحتی می‌توان از بیرون چیزی را به داخل پرتاب کرد. او این را هم اضافه می‌کند که مدرسه ۱۵ خرداد، از نظر موقعیتی در محله حاشیه‌ای و در مکانی به اسم رودکی قرار دارد. او از دانش‌آموزان مدرسه احمدیه هم شنیده که در روز مسمومیت، آن‌ها بوی شدید گاز به مشام‌شان خورده است، بویی شبیه گاز شهری در کلاس پیچیده و منجر به مسمومیت دانش‌آموزان یک کلاس شده است. به گفته او، بیشتر کسانی که بستری شده‌اند، مربوط به یک کلاس بودند.

 

 

 

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Close