اخبار بروجرد
آیت الله علوی بروجردی: ما اهل علم و عمامه به سرها کرامت اخلاقی را یاد بگیریم
روزهای بروجرد- حضرت آیت الله علوی بروجردی گفت: وقتی در اجتماع وارد سیاست میشویم یا وقتی قلم به دست میگیریم تا در روزنامهها یا فضای مجازی و صفحات اجتماعی بنویسیم «سبق الی الفضیله» کجا رفته است؟ آیا صحیفه سجادیه و دعای مکارمالاخلاق برای ما نیست؟ آیا ما از این دعا استثناء شدهایم؟ آیا همه چیز باید فراموش بشود؟
به گزارش شفقنا، استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم، در درس خارج اصول، شرح دعای مکارمالاخلاق بیان داشت: یکی از درخواستهای امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق از خدایتعالی این است که به ما توفیق پیشی گرفتن در فضیلتها را عنایت کند.
«السَّبْقِ إِلَى الْفَضِیلَه» یعنی شخص در کرامت و فضیلت اخلاقی بر دیگران پیشی بگیرد؛ وقتی بین افراد مسابقه باشد طبعا مسابقه زحمت دارد و شخصِ دونده در مسیری که دارد میرود توانش را به کار میبرد تا از رقیب جلو بزند؛ و در امور معنوی این مسئله مشکلتر است. انسان «سبق الی الفضیله» پیدا بکند یعنی در مسابقه فضائل اخلاقی در نشان دادن کرامت اخلاقی از دیگران سبقت بگیرد و بیشتر از دیگران مثلا ایثار و گذشت را از خودش نشان بدهد؛ اگر فردی کرامت اخلاقی دارد، انسان نسبت به او کرامت اخلاقی بیشتری از خودش نشان بدهد و این مهم است؛ به طور عادی انسان فحشی که میشنود باید داد بزند و جواب بدهد، احتیاطا دو تا جواب هم اضافه میدهد و به قول خودش جوری باید حرف بزنم که تا آخر حساب دستش بیاید؛ این طبیعت و نفس انسان است اما هنر و فضیلت و «سبق الی الفضلیه» این است که اگر من فحش بخورم و از من بدگویی بکنند اما در مقابل، من نه تنها فحش ندهم و بد نگویم بلکه نسبت به او محبت بکنم و تفضل به خرج بدهم؛ این کرامت است و وجود مقدس امام سجاد میفرمایند: انسانها علاوه بر کرامت در اخلاق، سبق در کرامت داشته باشند و این مقام خیلی بالاتری است که سبق در کرامت داشته باشند.
نمونهای از پیشی گرفتن در فضیلت از مرحوم آیتالله بروجردی
من قبلا این قصه را نقل کردهام که بعد از فوت مرحوم آیتالله آقای سید ابوالحسن اصفهانی، مرجعیت بین طرفداران آیتالله بروجردی و طرفداران آیتالله حاج آقا حسین قمی بود ایشان آدم فوقالعاده و مرد بزرگی بودند که مقابل رضاخان ایستادند و به عراق تبعید شدند مرجعیت در شیعه بین این دو بزرگوار دور میزد، عدهای طرفدار این طرف و عدهای هم طرفدار آن طرف بودند؛ در این موقعیت که اوائل اقامت مرحوم آیتالله بروجردی در قم و آغاز مرجعیت ایشان بود و طرفداران این دو بزرگوار برای مرجعیت کشمکش داشتند، آقایی در قم واعظ بود و از آیتالله بروجردی بدگویی بسیار تندی میکرده است.
بدگویی کردن هم در این حوزه سابقه دارد و ما گاهی مسائلی که میشنویم همه مسبوق به سابقه است و تعبیر آن آقای واعظ درباره آیتالله بروجردی اینطور بوده است. آیا در قم آدم حسابی نبود که سید ریشحناییِ انگلیسی را از بروجرد برای مرجعیت به قم آوردند؟ یا مرجعی که رادیو لندن برای ما تعیین کند به درد ما نمیخورد یا سیدِ لرِ ریشحنایی نمیخواهیم؛ چون سن مرحوم آیتالله بروجردی آن موقع هفتاد سال بود و محاسنشان کاملا سفید نبود لذا حنا میبستند و حنا گرفتن هم مستحب است و ایشان به این مستحب عمل میکردند و این را به عنوان عیب آن هم در مدرسه فیضیه و در بالای منبر میگفتند، سیدِ لرِ ریشحنایی نمیخواهیم و روی مسئله قومیتی که آیتالله بروجردی لر است عیب میگذاشتند؛ آن آقایی هم که این مطالب را میگفت از وعاظ معروف و از خانوادههای سابقهدار قم بود؛ خدا رحمت کند مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی به فاصله کوتاهی یعنی چند ماه بعد از فوت مرحوم آیتالله آقای سید ابوالحسن اصفهانی از دنیا رفتند و مرجعیت در قم و آیتالله بروجردی منحصر شد و برای اوّلین بار در طول تاریخ شیعه نجف زیر مجموعه قم شد.
یعنی اداره حوزه نجف به دست حوزه نوپای قم افتاد چون آن زمان حوزه قم تازهتأسیس بود و مرحوم حاج شیخ عبدالکریم تازه حوزه قم را سرپا کرده بودند، اما حوزه نجف، حوزه هزار ساله شیعه بود و این اتفاق افتاد؛ آن آقای واعظ که فحش میداد مدتی صبر کرد بعد دید میخواهد زندگی کند لذا به مرحوم آیه الله آقای گلپایگانی رضواناللهعلیه مراجعه کرد که خود آن مرحوم برای من فرمودند ایشان نزد من آمد و گفت مرا خدمت آیتالله بروجردی ببرید تا دست ایشان را ببوسم و عذرخواهی کنم و با ایشان رفیق بشوم؛ مرحوم آیتالله گلپایگانی فرمودند من به او گفتم هنوز چند روز بیشتر از آن حرفهای شما نگذشته است و شما کمی صبر و حوصله کنید تا این جریان کهنه بشود اما ایشان خیلی اصرار کرد و من هم خدمت مرحوم آیتالله بروجردی رفتم و به ایشان عرض کردم آقا فلان شخص میخواهد خدمت شما بیاید، اگر اجازه بفرمایید چند دقیقهای خدمتتان برسد و دست شما را ببوسد به هر حال هر چه بوده نادانی کرده است، مرحوم آیتالله گلپایگانی میفرمودند تا این مطلب را به آیتالله بروجردی گفتم، ایشان فرمودند: این آقای واعظ از بیت شامخی است و درست نیست او نزد من بیاید بلکه شما از او وقت بگیرید من میخواهم به سراغ او بروم؛ مرحوم آیتالله گلپایگانی فرمودند ما عرض کردیم آقا این شخص آنقدر شأن بالایی ندارد و همطراز شما نیست که شما به خانهاش بروید لذا او باید بیاید دست شما را ببوسد؛ آیتالله بروجردی فرمودند خیر، شما از ایشان وقت بگیرید من باید به نزد او بروم و بالأخره به منزل آن آقای واعظ رفتند؛ تا اینجا چندان مهم نیست اما بعد از آن مهم است که پانزده سال مرجعیت عامه آیتالله بروجردی طول کشید و رقیب اساسی در کنار ایشان نبود و مرجعیت وحیدی در شیعه بودند که به این نحو هم کم اتفاق افتاده است؛ آن آقای واعظ بعد از اینکه آیتالله بروجردی به منزلش رفتند وارد دستگاه مرجعیت و از اصحاب ایشان شد که در این پانزده سال او را به بلاد مختلفی فرستادند؛ چون یکی از رسوم آیتالله بروجردی این بود که وقتی به ایشان خبر میدادند در فلان منطقه اعتقادات ضعیف یا شبهات زیاد شده است یا بهاییها شیطنت و شبههافکنی کردند، وعاظ معروف را از قم به آنجا میفرستادند تا منبر بروند مثلا مرحوم آقای فلسفی را به شهرهای دوردست میفرستادند، آن آقای واعظ هم جزء کسانی بود که آیتالله بروجردی او را به شهرها میفرستادند؛ به هر حال اعتبار مرجعیت آیتالله بروجردی و واعظ هم از طرف مرجع برود طبعا مردم تجلیل میکنند و جمع میشوند؛ خود آن آقای واعظ بعد از فوت مرحوم آیتالله بروجردی مطلبی را به من گفت که آن مهم است و نمونهای از «السبق الی الفضیله» است؛ ایشان به من گفت پانزده سال در دستگاه آیتالله بروجردی بودم اما یک بار نشد آن مرحوم به صراحت یا با اشاره به روی من بیاورد که شما قبلا نسبت به ما چه میگفتی یا چرا میگفتی؟ یا چه حجت شرعی داشتی که آنگونه یک پیرمردِ ملّای مجتهد را تخریب کنی؟ آن هم با این تعبیرِ انگلیسی بلکه یک بار نشد من در نگاهش احساس کنم که در نگاه کردن بین من و دیگران تفاوت میگذارد و به همان نگاهی که دوستان اولیه خودش را میدید به من نگاه میکرد؛ این «سبق الی الفضیله» است؛ وقتی به انسان فحش میدهند با جواب دادن خودش را خالی میکند و خلاص میشود؛ چون به انسان فشار میآید و انسان اندیشه و فهم و احساس دارد و این فهم هم بزرگترین مصیبت است به قول شاعر:
تاریکخاطران همه در ناز و نعمتاند ای روشنی عقل تو بر ما بلا شدی
این درد است که آدم احساس کند و بفهمد، آن کسی که نمیفهمد راحت است و آسوده زندگی میکند؛ درد برای کسی است که میفهمد؛ لذا انسان در واکنش به بدیها و رذیلتها نه تنها عکسالعمل نشان ندهد بلکه کرامت اخلاقی از خودش بروز بدهد؛ این مهم است و اینها افراد را تربیت میکند و میسازد که آن آقای واعظ من به یاد دارم سالها بعد از فوت آیتالله بروجردی زنده بود و در هر مجلسی که مینشست و صحبت میکرد ذکر و وردش آن مرحوم بود و از گفتن فضایل ایشان هیچوقت خسته نمیشد لذا بروز کرامتها اثر میگذارد وگرنه آیتالله بروجردی هم میتوانست با او برخورد کند و حرفهای تند هم به او بزند یا شهریهاش را قطع کند به هر حال این واکنشها بین ما هست و متأسفانه طبیعی شده است و از این کارها انجام میشود اما آن مرحوم چنین رفتاری نداشتند لذا عزیزان «سبق الی الفضیله» و کرامت اخلاقی داشته باشیم که در مقابل برخوردهایی که پیش میآید کریمانه رفتار کنیم؛ اگر کسی از من بد گفت من خوبی او را بگویم؛ به قول شاعر:
تو نشستی بدِ من گفتی، من خوبی تو به تو نمایم تا هر دو دروغ گفته باشیم
اگر کسی بگردد عیبِ کسی را پیدا کند و به رویش بیاورد و جار بزند و سروصدا کند جدا از این که علنی بگوید و آبرو ببرد، چنین شخصی مغضوب خدا است یعنی غیر از آثار وضعی که به جا میگذارد موجب غضب خدا است؛ لذا افراد مومن و متّقی و کسانی که در راه هستند در این موارد باید کرامت اخلاقی و «السبق الی الفضیله» داشته باشند.
افرادی از ما میپرسند و به حق هم سوال میکنند، اگر بخواهیم در راه سیر و سلوک وارد بشویم و پیشرفت کنیم از کجا باید شروع کنیم؟ به قول مرحوم آیتالله آقای شیخ محمد تقی آملی میفرمودند از وقتی خودم را شناختم و شروع کردم به درس خواندن، روی نفس خودم هم کار کردم؛ اگر میخواهیم کار کنیم قدمهای اولیه این است که مالک این نفس باشیم و هنگام غضب، آن را کنترل کنیم و گرنه کنترل غضب برای کسی که به ما خوبی میکند معنا ندارد؛ غضب کجا است؟ غضب آنجا است که ما بدی ببینیم یا فحش بخوریم یا در حقمان بیانصافی بشود، اینجا غضب و ناراحتی بروز میکند اما هنر این است که اینجا نفس مهار بشود چون این نفس میخواهد در واکنش به او داد بزند و فحش بدهد حتی فحش تندتر و بدتر که بلد است بدهد اما این نفس باید کنترل و تربیت بشود که نه تنها فحش ندهد نه تنها عکسالعمل نشان ندهد بلکه در مقابل به او خوبی بکند.