دین و اندیشه

برهان نظم و نقد تقریرهای نادرست

روزهای بروجرد- حجت الاسلام والمسلمین علیرضا سبحانی در مقاله ای که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است: در فضاى مجازى دگراندیشان گاهى اصول اقتصادى و سیاسى نظام اسلامى را نشانه مى گیرند، و احیاناً با طرح شبهاتى در صدد ایجاد تزلزل در باورهاى جوانان هستند.

در این مقاله یکى از شبهات آنان پى گیرى شده است:

برهان نظم یکى از براهین روشن بر اثبات صانع و در عین حال همگانى است یعنى هم حکیم از آن بهره مى گیرد، و هم دیگر طبقات، و شاید یکى از دیرینه ترین برهانى است که الهیون به آن دست یافته اند، حتى قرآن کریم وروایات معصومان بر آن تأکید دارند، و در توحید مفضل که به املاء امام صادق(علیه السلام) و نگارش تلمیذ او «مفضل» صورت پذیرفته است، محور در نقد الحاد، همین برهان نظم است، بنابراین شایسته است قبلاً به تشریح برهان بپردازیم، سپس شبهه دگراندیشان را مطرح سازیم که از برخى از فلاسفه غرب اقتباس شده است.

تعریف نظم

نظم در یک موجود طبیعى یا صناعى چیست؟ نظم: وجود یک رابطه هماهنگ میان اجزاء یک مجموعه براى تحقق یافتن هدف مشخص است، به گونه اى که هر جزئى از اجزاء مجموعه، مکمل اجزاء دیگر است، و فقدان هر جزئى از اجزاء آن، سبب فقدان اثر مطلوب از مجموعه مى شود.

به عنوان نمونه، نظم به این معنى در ساختمان چشم کاملاً آشکار و هویداست، تمام تشکیلات چشم از مردمک گرفته تا پرده هاى مختلف و آب هاى گوناگون و اعصاب بینایى و عضلانى آن، آن چنان دست به دست هم مى دهند که هدف معینى به نام بینایى محقق مى شود، و با آسیب دیدن جزئى از این مجموعه هدف دچار اختلال شده و گاهى به فقدان بینایى کشیده مى شود.

سازنده مصنوعى به نام ساعت یا ماشین حساب با طى سه مرحله توانسته است به هدف خود «گاه شمارى»، یا «حل محاسبات» جامه عمل بپوشاند، این مراحل عبارتند از «برنامه ریزى»، و «سازمان دهى»، و «همکارى اجزاء» که هدف خاص را بدنبال دارند اگر برنامه ریزى صحیحى در کار نبود، و یا اجزاء فلزى از کوچک و بزرگ سازمان دهى نمى شد، و همکارى در میان اجزاء صورت نمى پذیرفت، هرگز مخترع به هدف خود نمى رسید.

عقل سلیم هر انسانى داورى مى کند که: این مراحل بدون مدخلیت یک فاعل آگاه و دانا و توانا امکان پذیر نیست زیرا هر نوع محاسبه و اندازه گیرى سپس سازمان دهى، آنگاه همکارى و هماهنگى میان اجزاء براى رسیدن به هدف، پیوسته ملازم با وجود علم و آگاهى و هدفمندى است.

ماهیت «کار نظم» با زبان تکوینى که از هر زبانى گویاتر است، گواهى مى دهد که در پیدایش من، عقل و خرد، علم و آگاهى مدخلیت داشته و من محصول عامل ناآگاه به نام «تصادف» نیستم.

برهان نظم یک برهان عقلى است

ساختار برهان گواهى مى دهد که از مقوله براهین عقلى است که صغراى آن (وجود نظم در جهان آفرینش) از حس گرفته شده و کبراى آن (گردش مراحل سه گانه تحقق نظم، بدون وجود فاعل آگاه دانا و توانا امکان پذیر نیست) از احکام قاطع عقل است.

اصولاً هدف گرایى که از ویژگى هاى برهان نظم است، خود گواه بر دخالت فاعل آگاه و دانا و توانا در ساختار آن است، این حقیقت در پدیده هاى صناعى مانند کامپیوتر و صدها نمونه آن کاملاً روشن است و سراسر جهان طبیعت شاهد هدفمندى آفرینش است که به عنوان نمونه، مطلب زیر را یادآور مى شویم:

همزمان با تولید نوزاد، شیرى در پستان مادر پدید مى آید، پیدایش شیر در سینه مادر، معلول سلولها و بافتها و ترشح هورمونها و خون موجود در بدن مادر است و کسى در این مطلب تردید ندارد. سخن این جاست که این بافتها و رگها و هورمونها با این کیفیّت و کمیّت، به صورت یک حلقه زنجیرى در کنار هم قرار گرفته و دست به دست هم داده اند تا در همان موقع که نوزاد متولد مى گردد و فقط با شیر مى تواند زندگى کند، از همان اشیاى مادى از طریق پستان مادر، شیرى ترشح کند که کاملاً با دست و آغوش مادر و دهان و گلوى کودک متناسب بوده و شدّت و مقدار ترشح کاملاً با مجارى غذاى کودک مناسب باشد. مطالعه این پدیده حاکى از هدف گرایى د رخلقت زن و نوزاد است.

***

برهان نظم در اندیشه فیلسوفان غربى

برخى از فیلسوفان غربى مانند «دیوید هیوم( ) انگلیسى» (۱۷۱۱ـ ۱۷۷۶م) دچار اشتباه شده وآن را در بوته نقد قرار داده است و گروه منحرف آنها را نشخوار مى کنند.

  1. آیا برهان نظم از مقوله تمثیل است

او برهان نظم را چنین تقریر مى کند که جهان از نظر نظم و هماهنگى شبیه مصنوعات بشرى مانند خانه و کشتى است و لذا باید مانند مشابه خود(مصنوعات بشرى) سازنده دانا و توانا داشته باشد، آنگاه به نقد این تقریر پرداخته و مى گوید: برهان نظم بنابراین تقریر «تمثیل» است که اساس آن را تشابه تشکیل مى دهد و مسلماً مفید یقین نیست زیرا ممکن است دو متشابه دو حکم متفاوت داشته باشد.( )

  1. آیا برهان نظم از مقوله تجربه است

او بار دیگر برهان نظم را به این صورت تبیین مى کند: تجربه و آزمون ثابت کرده است که نظم در مصنوعات بشرى بدون دخالت عقل و شعور، پدید نمى آید زیرا هیچ گاه دیده نشده که کارخانه اى یا خانه اى بدون دخالت استادِ آگاه ساخته شود، سپس نتیجه مى گیرند مى گویند: که در نظم جهان، شعور و علم به حکم تجربه دخالت داشته است.

آن گاه به نقد این تقریر پرداخته و مى گوید: مقایسه عالم طبیعت به مصنوعات بشرى صحیح که نیست زیرا مصنوعات بشرى را تجربه کردیم که بدون دخالت قدرت و محاسبه پدید نمى آید ولى در مورد پدیده هاى طبیعى چنین تجربه اى صورت نپذیرفته است زیرا جهانى که ما در آن زندگى مى کنیم نخستین جهانى که با آن روبرو مى شدیم.( )

توضیح نظر هیوم به زبان علمى چنین است:

علماء منطق، براى کشف حقایق، راه هایى بیان کرده اند که به دو تاى از آنها اشاره مى شود:

«تمثیل» حکم مشابه را از مشابه دیگر استنباط کنیم: مثلاً حکم حرمت آبجو را از شراب، به دست آوردیم، این نوع استنباط یقین آفرین نیست، زیرا ممکن است دو متشابه دو حکم گوناگون داشته باشند.

«تجربه» موضوعى را آن قدر در بوته آزمایش قرار دهیم تا به حد یقین برسیم، مثلاً دانشمندان آنتى بیوتیک، آن قدر آزمایش کرده اند، تا به یقین رسیده اند که کشنده میکروب است در تمام قاره ها.

هیوم مى گوید: اگر بخواهیم مدخلیت عقل و شعور را در خلقت جهان از طریق تشبیه به صنایع بشرى به دست آوریم، تمثیل خواهد بود، یقین آفرین نیست زیرا امکان دارد حکم موجود طبیعى غیر صناعى باشد.

و اگر از طریق تجربه باشد، تجربه در امور صناعى محقق شده است و کراراً دیده ایم که مصنوع بشرى بدون دخالت عقل، تحقق نمى پذیرد، ولى در عالم طبیعت چنین تجربه اى رخ نداده است زیرا این نخستین بار است که طبیعت با نظم تحقق پذیرفته است، نه بارها و بارها.

نقد هر دو تقریر

با کمال معذرت باید گفت: جناب هیوم از فلسفه اسلامى هرگز برگى نخوانده و لذا چنین تقریرهاى آبکى را در مورد برهان نظم مطرح و سپس به نقد پرداخته است و به قول حافظ«خود مى کشى و خود تعزیه مى خوانى حافظ» زیرا برهان نظم نه برهان حسى است که همه مقدمات آن از حس گرفته شده یعنى نه از مقوله تمثیل است که ملاک قضاوت «شباهت» دو موضوع به یکدیگر باشد، و نه برهان تجربى است که ملاک قضاوت «تماثل» و به تجربه هاى متعدد نیازمند باشد، بلکه یک برهان صد درصد عقلى است که خرد پس از تصور ماهیت نظم که ملازم با طى مراحل سه گانه است بر دخالت علم و قدرت گواهى مى دهند که بیان آن به تفصیل گذشت.

مهم نقد سوم او است و آن هم تازگى ندارد و مادى هاى عصر امامان معصوم(علیهم السلام) بر آن تکیه مى گروند.

حاصل نقد

الهیون مى خواهند نظم جهان را از طریق علت بیرونى تفسیر کنند در حالى که مى توان آن را با عامل داخلى (خاصیت ماده) تفسیر و توجیه کرد، یعنى ماده نخست داراى ویژگى هایى بود که به تدریج آن را به حد تعامل برسانید و انواعى پدید آورده است. و به اصطلاح این خاصیت ماده است که از طریق حرکت به کمال رسیده است.

از آنجا که این اشکال در اذهان دگراندیشان رسوخ کرده در نقد آن از بیانات والد معظم بهره مى گیریم.

«هرگاه مقصود از خاصیت ماده این است هر عنصرى براى خود اثرى دارد که در پرتو ترکیب آن، پدیده سومى به وجود مى آید، جاى بحث و گفتگو نیست. مثلاً در پدیده هاى نباتى، هر گلى بویى و هر گیاهى خاصیتى دارد و اثر فلفل غیر از شکر و اثر هر دو غیر از زعفران است، هرگز انسان عاقلى منکر این آثار ویژه و این که از ترکیب آنها، چیز چهارمى به وجود مى آید، خواه مطلوب و خواه نامطلوب، نیست، ولى برهان نظم بر اساس انکار این خواص طبیعى نیست، اساس برهان نظم هماهنگى و همکارى اجزا هر موجودى براى دست یافتن به هدف خاصى است که حاکى از مداخله شعور در ترکیب این موجود است و خاصیت هر یک از عناصر نمى تواند توجیه گر این نوع نظم (نظم غایى) باشد، مثلاً در میان اجزاى ساختمان یک چشم، چنان هماهنگى و همکارى وجود دارد که کمترین خلل در آن عمل بینایى و هدف آن را خنثى مى سازد. هماهنگ ساختن دهها اجزاى به هم پیوسته چشم (از آبها و پرده ها و اعصاب و غیره)، فقط مى تواند معلول دخالت عقل و شعور باشد که با محاسبه بتواند این ترکیب را پیش بینى کند و به وجود آورد.

ما در این جا براى روشن شدن مطلب از یک مثال کمک مى گیریم: مثلاً مى گوییم«افلاطون استاد ارسطو بوده است» این جمله از (۲۴) حرف ترکیب یافته است که عبارتند از: (ا، ف، ل، ا، ط، و، ن، ا، س، ت، ا، د، ا، ر، س، ط، و، ب، و، د، ه، ا، س، ت).

هرگاه کسى بگوید هر یک از این حروف داراى صدا و آهنگ خاصى است سخن درستى گفته است، ولى در این جمله علاوه به این، آهنگ ها و صداها نوعى تناسب و انسجام مشاهده مى شود که در سایه آن، معنى و مقصود با آن بازگو مى شود، هرگاه کسى بگوید: این هماهنگى و همکارى معلول خواص این حروف است (یعنى این حروف علاوه بر این خواص، توانایى آن را دارند که برخیزند جمله اى بسازند که معنى خاصى را مى رساند، سخنى را گفته که هیچ خردمندى باور نمى کند.

اگر یک چنین تفسیرى درباره این جمله مورد پذیرش نیست، چگونه مى توان گفت کتاب بزرگ طبیعت با داشتن عناصر بى شمار که هرکدام تک تک اثر مخصوص دارد بدون دخالت عامل درک و شعور چنین نظم شگفت آور و هدفمندى یافته است.

تگ ها

مقالات مشابه

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Close